کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

"تامین امنیتِ شغلی کارگران وتامین امنیت سرمایه گذاری کارآفرینان" به مرگ گرفتن تا به تب راضی شدن است!

  "تامین امنیتِ شغلی کارگران وتامین امنیت سرمایه گذاری کارآفرینان" به مرگ گرفتن تا به تب راضی شدن است!

    " دل نوشته ای کارگرانه"    از عبداله وطن خواه

نه روزگار گربه است ونه من کلافی رنگین، اما بازی بازی ایی که روزگار با ما می کند وبه هرسویی که دلخواهش است می غلطاند وگاه زخمی هم ازچنگالش برتن می نشیند وا می داردم که روزگار را کم از گربه ای وخود را بیش ازگلوله ی کلاف نبینم . کاش همه چیزبرسر ِجای خود بود ومن کارگری یم را می کردم و بحث دربابِ  آش هایی که برایمان می پزند را با فراغ بال به آش پزان وآش شناسان ِ خبره می سپردم وایمان داشتم که اینان حافظ منافع ما کارگرانند وبا درنظر گرفتن ِ امحا واحشائ کارگرانه ی مان به ترکیبات این آش ها نظاره می کنند ونه با در نظر گرفتن جایگاه ومنافع خود .

ما که با این دستمزد ها همه مان دچار انواع کمبود ها هستیم وسوء هاضمه وگرسنه گی پنهان رنجمان میدهد ویافتن راهِ ادامه بقا ونیز خواسته و یا ناخواسته وظیفه ی باز تولید فروشنده گان جدید نیروی کاروسیرکردنشان وهزار خواسته انسانی دیگرشان به عهده مان است و دردستور کارِ زیستِ مان ،بهتر بود به کار ودرد و رنج خود می رسیدیم ، تا رسیدن به آن گاهِ  خودمان ، که نه اتوپیای انتظار است ونه نتیجه مخدوم وجبر تاریخ ِ ارتدودکسی ،که چشم اندازِ انسانیِ انسان است برای زیست در دنیایی بهتر وفلک را سقف شکافتن وطرحــــــی نو در انداخـــــــــــتن و آزادکردن ِ گریبان ِ انسان از نیاز !

 

 

من باید کارم را بکنم ودر حین کار دردهایم را بشناسم و همدرد هایم را، وبا واگویه گری دردهامان به راهِ درمان برسیم وایمان آوریم به شفا بخشی راه یافته وبه انجام رسانی آن راه کار، ودر نهایت کسبِ خواسته ویا شکست ودوباره اندیشیدن به راه های دیگر برای رسیدن ودرجایگاه زیستی خود لاجرم زیستن ،آنگونه که می بینید در پلی اکریل اصفهان واینک نیز در سنگ آهن بافق وده ها جا وبی جای دیگر ِ این سرزمین . می دانم کسی از من نخواسته درباره ی < طرح تامین ِ امنیتِ شغلی کارگران وتامین امنیت سرمایه گذاری ِ کار آفرینان > که آ ش در حـــــــا ل ِ پُختـــــــی است در وزارت کار، چیزی بنویسم ویا نظر بدهم . چه میتوان کرد  وقتی روزگار در ازاء همه ی امکاناتی که از من گرفته شامه ای سگ سانانه ام داده و من همه ی منافع خویش وهمقطارانم را بو می کشم (گرچه امروزه می گویند اثبات شده فیل شامه ای قویتر دارد)وبسته های زرورق پیچیده شده وخوش نقش ونگار را وارسی ِ طبقاتی کرده واز همین منظر به پیش ِ چشم ِ همقطاران می نشانم تا هوشیاری بیشترشان را درمقابل بسته های خوش خط وخال تحریک کنم وبرای خویش آسوده گی خاطری بسازم که .........  . میدانم باید شُکرگزار باشم که سختی های روزگار یادم داده تا فرو ببلعم سختی ها راو نشخوارشان کنم بارها وبارها تا نرم شوند وهضم ِ جان ودل ِ رنج کشیده،یادم داده همه ی درد وسختی ی چُنین دشوار زیستنی را واژه کنم و واژه به واژه با آرزوهایم درآمیزم و برزبان جاری کنم ودر حدَِ توان خویش پر ِ پروازشان دهم ،آری من نیز به سهم خویش شاکرم وگاه سرشار از لذ تی که خود با واژه ی خر کیف بیانش می کنم ،خری که بزرگ است ونه الاغ. گمان می برید چند نفر حتی از نزدیکان میدانند که واگویه گر ِ دردهای طبقه ی خویشم ، شایدفقط چندتن از نزدیکان بدانند که همین اندازه ازدانایی را هم مفت به چنگ نیاورده ام وخواسته وناخواسته هزینه ی همین اندک دانایی وتوانایی ی بیان درد باواژه را نیز به سهم خویش پرداخته ام ومی دانم بسیاری همه ی هستی، جانشان را داده اند وهزینه ی پرداختی من اصلا در این بین به پشیزی نمی ارزد اما دیگر آنقدر هست که پاسخ گوی هر کسکی نباشم وراه خویش روم ، وباز چُنانچه پیش آمد شرمنده ی بازجو که :حتی ترجمه ی کاپیتال مارکس را هنوز نخوانده این همه سرمایه سرمایه میگویی. چه کنم من تنها کتابِ زنده گی را خوانده وخورده وپس داده ام وچیز دیگری بلد نیستم مثل همه من هم هزار فیلم دیده ام اما فقط میتوانم بگویم از این یا آن کارگردان وهنرپیشه ویا فیلم خوشم میآید وبس،ومثل خیلی ها کتابها خوانده ام اما تنها قادرم بگویم این یا آن کتاب، این یا آن مطلب را یادم داد وبرای این نویسنده یا مترجم ویانمایشنامه نویس احترام قائلم و یا نه ، هزار ترانه وتصنیف وآهنگ شنیده ام اما فقط با بعضی شان رقصیده ام وبا بعضی شان گریسته ام ولذتِ خاص ِ خویش را برده ام . همین ! و زبانم دراین امور بسیار الکن است . اما درعرصه مسائل کارگری چون زنده گی کرده ام وبا ده ها کارفرما و صدها کارگر همزیستی داشته ام  و ده ها بار دررابطه با مسا ئل متفاوتِ پیش آمده به چالش کشیده شده ام ویا به چالش کشانده ام وپیگیرِ منافع خویش در انبوه خبر ها بوده ام ویک کلام همانطور که گفته شد کارگری را زیسته ام ،به زعم خود گمان میدارم قدرت تشخیص خوب از بدِ موضوعات کارگری را دارم  اما باز می هراسم واز این رو میگویم کاش به آشپزان وآش شناسانی ایمان داشتم تا آنان بر این دست پخت های ضدِ کارگرانه نظارت میکردند ومن به کار کارگری خویش می پرداختم .ازسویی دیگرما دلداده گان ِ بسیاری داریم ومدعیان بیشمار تری که هم یاریمان میدهند و هم خاک به چشم مان می پاشند، آنان که دراین خاک زیست می کنند و مینویسند وتحلیل میکنند این شرایط زیستی مرا، اگر پای برزمین داشته باشند وچشم بر واقعیاتِ موجود یاریم می کنند تا دقیق تر وهمه جانبه تر وبهتر علتِ تلخی وگزنده گی چنین دشوار زیستنی را درک کنم وآرام آرام یاد بگیرم که حتی درعرصه ی تئوری ودانش ِ راه های گریز ازاین جهنم ِ سرمایه ساخته را خود بیابم وعمل کنم وهزار بار بیفتم وبرخیزم تا به نتیجه برسم  وکسان ِ بسیاری نیزگرچه در اینجایند اما محل ارتزاق بیشترینشان تنها به ظاهر از راه دست مزد است ورانت را بر سفره می برند ومی خورند وزحمت ما میدارند ، وآنانی که پای ازمیدان بدر برده ودرآنسوی آب نسخه پیچی ها آموخته اند ، برایم محلی ازاعراب ندارند که هیچ بل گاه شریکان طبیعی سرمایه می دانم شان در پروژه های ساخت وساز ِ اسانلوهای کارگر مکان، برای ضربه زدن بیشتر به همین فضای درد آلود مبارزات  کارگرانه مان . نه ! من نه میخواهم ونه میتوانم از صابون ِ به تن خورده پاسپورتِ بی بدیل بسازم وچُنان بسیاری کسان این مرز وبوم را خالی از اکسیژن برای تنفس وغیر قابل ِ زیستنی مطمئن بدانم تا شاه ماهی مبارزات مردم ایران ؟ درآبِ حوض ِ دیگران باشم ، اینان گاه چُنان می نمایانند که گویی همه هفت تیر بدست برای آسایش مُلک ومملکت به دنبال  ِ جان ِ بی بدیل ِ شا ن بوده وهستند . در قطعه ای به نام ِ "غربال" بسیار پیشتر گفته ام شان :ما به دان هایی که باشکل وشمایل سه یا چهار بینش کارگری  برایمان می پاشید  ، کاری نداریم ما در زمین ِ زیر پایمان همه دانه ها را بی برچین کردنی از زمین ِ زنده گی خویش بر می چینیم وبه سنگدان می بریم ولی تنها آنی را می خوریم که با ما شود ، از ما شود وهضم مان شود .دردِ مشترک شاید همدردی ی مشترکِ انسانی بیآورد در این جهان ِ طبقاتی اما درک دردِ زمینی کارگران، پا درجغرافیا و زمین ِ کارگران داشتن می خواهد وزیستن و مردنی یگانه با آنان . شاید روزگاری شاعر گفته بود : به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است . اما آنزمان نه صنعتی چنین آلاینده بود ونه نظام ِ اقتصادی چُنین نابود گر ِ انسان وطبیعت .آری اینک تنفس که عادی ترین عمل هر جانداریست در همه جا یک سان نیست وعیار اکسیژن هر منطقه هم با منطقه ی دیگر متفاوت است. من اینجا درپلی اکریل می بینم دارند تکه تکه مان می کنند و به بهانه ی کوچک سازی ازهم جدای مان می کنند می ایستم و با توان به زور منسجم کرده ام مطالباتم را طلب می کنم ودر راهش هزینه میدهم وایکس و ایگرگ های ناشناخته ای مدعی راه نشان دادن ِ به من اند وادعایشان هم، که تمامی ندارد . اینان خود را به کوری میزنند وگمان میدارند نهاد های امنیتی حکومت ساکت نشسته و نظاره گر مبارزات ضدِ خصوصی سازی من در بافق هستند. نمی دانند وبهتراست بگویم خود را به ندانستن میزنند که من وابسته گی به گروه ودسته ای ندارم انسانم وکارگر همین ! کارم که تمام میشود واز کارخانه به خانه آمدم نماز را در مسجد محل خوانده ام ویا پیش ِ نماز خوان نشسته ام وسینه  را در تکیه ی کوچه مان زده ام ویا سینه زدنش را به تماشا ایستاده ام ونیمه ی شعبان را نیز جشن گرفته ام ویا شربت وشیرینی اش را با تبریک وتشکری خورده ام ویا دستِ کم همپای شان کار کرده و زیسته ام که اینک امام جمعه شهر نیز با زن وبچه ی من در مقابل فرمانداری بست نشسته است و تازه چون میدانند لاغرشدن نان ِ سفره ام  وازدست دادن کار وبی نان شدنمان وهراس از یورشی سبعانه تر توسط کارفرما، ما را به هم رسانده ودست هامان را به هم دوخته ویادمان داده که اعتصاب تنها ابزار ِ دفاعی ماست ،واز این یا آن کسان مدِ نظر ِ آقایان یاد نگرفته ایم وضرورتِ مقاومت در برابر ِ بی عدالتی عریان بدین جا کشیده تمان وتنها محرک ما تلخی های جاری وساری زنده گیست، باز شورای تامین امنیت استان  پس از پس گیری شکایت خصوصی کارفرما  هم  رها یمان نمی کند. اینان می هراسند حقیقتِ ملموس در زندگی کارگرانه مان سایر همقطارانمان را هم به این جایی برساند که ما  رسید یم،واین سدِ راه ِاعمال ِ سیاست های خصوصی سازی پذیرفته شده ی توسطِ آقایان شود و همین شاید دلیل ِ گرفتن وثیقه های چند میلیونی از ما کارگران تهی دست باشد، دراین روند شتابان به سوی سرمایه سالاری وساخت انواع واقسام سایه بان های ثابت وسیار برای مثلا" کار آفرینانِ؟ این نام عوض کرده گان ِ محترم در نزدِ دولتِ فخیمه مان  ،که نادیده گرفتن ِ اصل سی وسوم ِ قانون اساسی را ازدولت سازنده گی وآغاز گر ِ تعدیل اقتصادی فرا گرفته ودرب را به اصرار میخواهد بر همان پاشنه بچرخاند تا وارثان خلفی باشند . آری این شتابِ دولت مردان کنونی که بقولی هئیت اجرایی اتاق بازرگانی شده اند را باید درک کرد ودانست چراآموزش وپرورش ِ رایگان وبهداشت رایگان وایجاد کارومسکن و همه خدمات اجتماعی توسط دولت که از حقوق اصلی وطبیعی ملتی است که شاه را راند وبا بالا ترین آرا این حق طبیعی را در اصل ِچهل وسوم قانون ِ اساسی گنجاند، نادیده می گیرند ؟وبا بایکوتی اساسی اگر کارشان نداشته باشید این اصل را در چاپ های جدید ِ قانون اساسی حذف می کنند تا نشانی هم از تاک نماند .وآقایان هم­کام با سردمداران نظام جهانی سرمایه در باز پس گیری امتیازات فراچنگ آورده کارگران درطول دهه ها مبارزه عقب نمانند. من با آقای غنی نژاد ها و پژوهان ها ونوبخت ها وسایر دوستانشان راحت ترم چون میدانم به وظیفه طبقاتی خویش عمل می کنند  که همه ی راهکار های کهنه ی نظام ِ سرمایه داری جهانی را تبلیغ  می کنند و ازجایگاه ِ آکادمسین و اقتصاد دان و تئوریسن ِ طراز اول همه این راه کارهای خروج از بحرانِ ِ بارها امتحان شده را در بسته های آکبند شده و شیک وپر طمطراق به هم طبقه ای های دولت نشین خود تقدیم می کنند و دستمزد کارشناسی ی کارشناسانه ا شان رانیز می گیرند .من نیز، هم سعی  می کنم وهم مشوق ِ آنم که رُک وروراست بگوئیم ازدیدِ منافع خویش به شمایان می نگریم ومحکِ تان می زنیم.  گرچه شاید هم اینان فردای آینده کتابشان را بنویسند که چگونه تروریست اقتصادی شدند. اما آنجا که هرکدام ِشان مارا احمق وعقب افتاده ونادان فرض می کنند دادِ مان درمیآید وچُنان مهیب که آسایش به هم ریخته مان  رابه ، بهم ریخته شدن ِ آسایش ساکنان طبقه ی هفتم آسمان پیوند میزند .من اگر سواد ودانشی هم داشته باشم که ندارم حاصل ِ کارگر زیستن  در دانشگاهِ این جامعه است که تفا وتِ نوع زیستن وبرخورداری ها از امکاناتِ زنده گی هر روزه عیان ترو خشن تر خود را در چشم ِ همگان فرو می کند، وبا چشمِ بسته وبینی سرما خورده نیز این تضادِ عمیق وشکافِ طبقاتی ی روز افزون درک میشود .خوب این بود که ساکت، کارم رابکنم واگر سرمایه سالاران حاکم، به بیشتر کردن سن ِ بازنشستگی که در مخیله شان واز طرح های مشعشع شان پیداست ، دست نیافتند  سه سال دیگر اگر زنده بودم بازنشست شوم وتازه آن زمان هم شرمنده باشم  شرمنده ی عدم ِ توان مانورهای لازمه یک پدر بزرگ در مقابل نوه اش مثل ِ اکثر ِ بازنشسته گان . اما چه کنم که با این همه صُغرا وکبری بافتن راهِ گریزی نیست وخود ناچار باید به اصل ِ دردِ امروزم ، بپردازم وکلافِ سخن را بیش ازاین به درازا نکشم وزبان بچرخانم و قلم  بگردانم تا طــبــیـــــبـــان نخست درد را بشناســـــــــند وبیان درد هم اندکی آرامم کند .

انگار همین دیروز بود پدر  برادر پسر خاله پسرعمو وپسردایی وهمسایه های جان به در برده مان خسته وزخمی ازجبهه برمی گشتند وما با پایان کار مان ومرخص شدن از جبهه ی تولید به دیدارشان میشتافتیم ودر پاسخ به پرسش های کارگرانه شان شرمنده می گفتیم : نه هنوز کشمکش ها پایان نیافته واحمد توکلی ها این گونه گفته اند ودیگران گونه ای دیگر و خوب شد شما هم آمدید باید همه تلاش کنیم تا قانون کار به سر انجام برسد . وسالی از پایان جنگ گذشت ودرمهر 68 بود که قانون کار تصویب شد اما قدر قدرتان وقوی شوکتان جیب آکنده ازجنگ رخصتِ اجرا نمی دادند وما همچنان مُصر به اجرای قانون مصوبِ مجلس بودیم وفقط درکلیات این قانون مصوب را حافظ منافع خود می دانستیم وآن را نخوانده مدافعش بودیم زیرا  پنج سالی بود که از تشکیل وقانونی شدن ِ شوراهای اسلامی کار می گذشت وما درکی ضد کارگری ازآن نداشتیم و هربگیر و بــــبـند  واخراجی را هم که دیده می شد  ویا می شنید یم از مجرای حفاظت از دست آورد های انقلاب و کوتاه کردن دستِ ضد انقلاب از خرابکاری در پشت جبهه می فهمیدیمش ویا به ما فهمانده میشد واینک می دانستیم هرکسی که جیب هایش در دوران جنگ کیسه های بزرگتری شده جزء انبوه ِ مخالفان قانون کار است . گذ شت  تا بالاخره رهبری انقلاب به آنان که لیاقتِ گرداندن وچرخاندن یک نانوایی را هم ندارند ونداشتند تشری زد وقانون کار که مسافر ِ بین مجلس و شورای نگهبان بود را به مجمع تازه تاسیس ِ تشخیص مصلحت نظام سپرد و«سردار سازنده گی» مفتخر شد که اولین کارکردش  دوسال بعد از پایان جنگ وشش سال بعد از داشتن شورای اسلامی کار، در اسفند 1369 دستورِ اجرایی شدن ِ این قانون کار باشد وما هم پس از سالها سقوط رژیم پهلوی صاحب قانون کاری باشیم که بزرگ ترین ره آوردش برای ما نفی وحذفِ ماده ی ســـــــــی و ســـــــه  33 ازفصل هفتم قانون کار شاه مبنی بر اخراج کارگر به دلخواه کار فرمابود، واینگونه شد که ما بادلخوشی از عدم اخراج، بی اذنِ ِ شوراهای اسلامی کار، وغافل از قابلیت های تاویل وتفسیر پذیری قانون که بایست شفاف و بی شبهه و روشن، بیان ونوشته می شد مشغول شدیم  وصیانت ازاین قانون را هم با غفلتی دیگر به شوراهای آنزمان مان سپردیم که شش سال بوداز قبل از داشتن ِ قانون کار میشناختیم شان ویادمان رفت که زمان می گذرد وآبشخور ِ آدمیان عوض میشود وآنچه را که خود نساخته ای و برایت ساخته اند می شود پس گرفته شود ویا..........آری ازیاد بردیم که :  کس نـــخارد پـــشــت من ، جـــــز نــــا خن انگشــــتِ من !

بد نیست حوصله کنیم وماده ی 33 قانون کار ِ رژیم سابق وماده ای که آن دوران برای ما شاه ماهی قانون کار جمهوری اسلامی بود یعنی ماده ی 27 قانون کار ِ مثلا فعلی را نقل کنیم تا باهم به دستآوردِ کارگری آن زمان وحقیت ِ تلخ ِ کنونی نگاهی بیاندازیم !        فصل هفــتــم  قرار داد کار –

 ماده 33 :هرگاه قرارداد کاربرای مدت نا محدود منعقد شده باشد هریک از طرفین می تواند با پانزده روز اخطار ِ کتبی ِ قبلی آن را فسخ نماید .

کارگر اخراجی در صورتی که یک سال اعم از متوالی یا متناوب نزد کارفرما خدمت کرده باشد کارفرما بایستی در موقع فسخ قرارداد به نسبت هریک سال خدمت معادل پانزده روز آخرین مزد کارگر به او پرداخت نماید ودرصورتی که تا تاریخ خاتمه خدمت خود لاقل سه ماه متوالی ویا شش ماه متناوب نزد کارفرما خدمت کرده باشد حق دارد ظرف 15 روز به مراجع مذکور در فصل حل اختلاف شکایت کند ومراجع مذکور می توانند با توجه به مدت کار ومیزان مزد وسن وعائله کارگر وسایر شرایط واوضاع واحوال بر وجوه مذکور در فوق، مبلغی که از جمع مزد سه ساله کارگر تجاوز نکند به عنوان خسارت تعیین نماید وکار فرما مخیر به پرداخت این خسارت یا باز گردانیدن کارگر به کار وپرداخت مزدِ ایام بلاتکلیفی به او خواهد بود .

تبصره – مقررات این ماده درمورد قرارداد های کار که برای مدت معین ویا برای انجام کار معین منعقد شده باشد نافذ نخواهد بود .فصل دوم مبحث سوم خاتمه قرداد کار –

ماده 27 : هرگاه کارگر درانجام وظایف محوله قصور ورزد ویا آیین نامه های انضبا طی کارگاه را پس از تذکرات کتبی نقض نماید کارفرما حق دارد درصورت اعلام نظر مثبت شورای اسلامی کار علاوه بر مطالبات وحقوق معوقه به نسبت هرسال سابقه کار معادل یک ماه آخرین حقوق کارگر را به عنوان ( حق سنوات ) به وی پرداخته و قرارداد کار را فسخ نماید .

درواحد هایی که فاقد شورای اسلامی کار هستند نظر مثبت انجمن صنفی لازم است ودرهرمورد از موارد یاد شده اگر مساله با توافق حل نشد به هیات تشخیص ارجاع ودر صورت عدم حل اختلاف ، از طریق هیات حل اختلاف رسیدگی واقدام خواهد شد . درمدت رسیدگی مراجع حل اختلاف ، قرارداد کار به حالتِ تعلیق در می آید .

تبصره 1- کارگاه هایی که مشمول قانون شورای اسلامی نبوده ویا شورای اسلامی ویا انجمن صنفی درآن تشکیل نگردیده باشد یا فاقد نماینده کارگر باشند، اعلام نظر مثبت هیات تشخیص (موضوع ماده 158 این قانون) در فسخ قرارداد کار الزامی است .

تبصره 2- موارد قصور ودستورالعمل ها وآیین نامه های انضباطی کارگاهها،به موجب مقرراتی است که با پیشنهاد شورای عالی کار به تصویب وزیر کار وامور اجتماعی خواهد رسید .

حوصله ی کوچک دیگری نیز لازم است تا بدانیم این ماده ی 27 دردوران احمدی نژاد که قصد تغییر قانون کار را از طریق قانونی و با ارائه طرح پیشنهادیش داشت به چه نحوی به اصطلاح در طرح اصلاحیه ی قانون کار اصلاح شده بود واگر تصویب می شد چه بود .  اصلاحیه ی پیشنهادی با شماره ی 10 : تخلفات کارگران درکمیته انضباطی کارگاه مطرح ودر مورد آن تصمیم گیری خواهد شد. درصورتی که کارگاه فاقد کمیته انضباطی باشد موضوع مستقیما در مراجع حل اختلاف مطرح ورسیدگی خواهد شد .

تبصره یک قبلی را خط بزنید  ومتن تبصره دوم رابا شماره ی یک بدین شکل اصلاح کنید :

مقررات مربوط به موارد قصور،تدوین وتصویبِ آیین نامه انضباطی وچگونگی تشکیل، ترکیب ورسیدگی کمیته انضباطی کارگاه ها با پیشنهاد شورای عالی کار به تصویب وزیر کار وامور اجتماعی خواهد رسید .

اینک در آغاز ِ سومین سا ل ِ اجرای طرح ِ غیر قانونی وضدِ کارگری { استاد شاگردی } که توسط سازمان فنی حرفه ای از زیر مجموعه های وزارت کارپیشنهاد وبطور غیر قانونی بدون بردن طرح پیشنهادی به مجلس برای تصویب و اجرا، راسا"توسط دولتِ دهم درشهریور91 اجرا شد ،و دولت تدبیر وامید نیز به اجرای غیر قانونی آن مُصر است. بـــــاز در وزارت کاردولتِ ( راستگویان )؟!  آشی دیگر برا ی ما کارگران درحال بـــــــــــــــار گــــــذاری اســــــــت با عنوانـــــی غـــلـــط انداز :دلائل توجیهی

طرح تامین امنیتِ شغلی کارگران وتامین امنیت سرمایه گذاری کارآفرینان؟!

وتـــیــــتــری غلط انداز تر پس از گذشت یک هفته در روزنامه ی کاروکارگر چهارشنبه 12 شهریور93 صفحه ی سوم : مدل ،، بُرد – بُرد،،اجازه بدهید فقط سرگزارش ِ مربوط به این گزارش راعینا" نقل کنم: وزارت کار با اعلام تغـییر وضعیت بیش از 93 درصد کل قرارداد های کار به موقتِ یک ماهه ،3 ماهه وبعضا" یکساله ، مدل ِ جدیدِ امنیت شغلی کارگران را به شورای مشاوره 3 جانبه ملی ارائه و گزارش تازه ای از وضعیت قرداد کار درکشور ارائه کرد.طراحان ِ مدل ِ امنیت شغلی کارگران برای حذفِ کامل قرارداد های سفید امضاء، پیشنهادِ  " بُرد – بُرد " را برای مذاکره ِ کارگران و کارفرمایان مطرح کردند که برای کارفرمایان اخـتـیـار فـسخ ِ قرارداد و برای کارگران نیز تبدیل ِقردادهای موقت به دائم را همراه خواهد داشت .

همین جا بد نیست بگویم : خودِ من هشت سال پیش وادار شدم از دایره ی استخدام دائم یا قراردادِ دائم خارج شده وپس از باز خرید شدن درهمین محل کار با همان عنوان شغلی با قراردادِ موقت کار کنم ،وقردادهای شش ماهه را امضاء کنم و از پارسال نیز  با سایر همکارانم بخاطر ( اوضاع بازار)  مجبور به انعقاد قردادهای سه ماه شده ایم وکار می کنیم ، گرچه همه ی ما میدانیم که ماهیت کارمان دائمی است .

دولت یازدهم بر طبق وعده ی انتخاباتی رئیسش می خواهد خنده را بر روی لبان فرزندان کارگران بنشاند. البته شاید من اشتباه می کنم واین وعده را وزیر کار ِ دولت یازدهم داده باشد، اما به هر حال فرقی نمی کند و مهم نیتِ دولت مردان ماست که خیر است . آقایان وقتی از راه رسیدند ومیخ شان در قوه ی مجریه فرو شد چون از قبل از پیروزی در مرکز تحقیقاتِ مجمع تشخیص برنامه ریزی های لازمه را ریخته بودند( بهمن 91 ) زود وسریع به کار مشغول شدند ودر اوائل استقرارشان بلافاصله طرح ها ولوایح وقوانین ضد منافعشان را لغوکردند تا بهتر به خدمت گذاریشان برسند، از جمله قواعد دست وپاگیر ومانع  برای ترخیص کالا توسط وارد کنندگان محترم را لغو کردند ودستور اتِ لازمه برای تسهیلاتِ بانکی را صادر فرمودند . اما با همه ی نامه نگاری های سرگشاده وسربسته ی و شکایت و جمع آوری طومار توسطِ کارگران ِجمع آمده در مجمع عالی نمایندگان کارگری ایران وبرپایی کارزارِ قانونی علیه طرح ضدِ قانونی وضد کارگری ِ استاد شاگردی،علیرغم همه ی بَه بَه وچَه چَه های خوانده شده اشان برای تشکل ها  و  NGOها وغیره، گوشی برای شنیدن نداشتند که نداشتند ! ودر جلسه ی تعیین دستمزد 93 هم برخلافِ قول های انتخاباتی و اعلام نرخ تورم 31 درصدی توسط مرکز آمار خودشان ، باز همچون دولت های اسلاف خویش تنها 25%  به دستمزد کارگران افزودند  و با افشای بچاپ بچاپ ها در سازمان تامین اجتماعی که با این افشای آخری 400 میلیارد ین ی فکر کنم زد رو دست 300000 میلیاردی خاوری، کوچک ترین تغییری در راستای حفاظت از اموال کارگران توسط خودِ کارگران درساختار هئیت مدیره سازمان مذکور نداد وتازه اگر توانست عناصر نا هم خوان با خودش را هم اخراج کرد و سیستم معیوب را گذاشت تا بماند تا اگر باز  بابک زنجانی مادر مرده ی دیگری زحمت بکشد و اموال دیگری هام هام کند وبعد که رفت بیرون ویا قورتش داد ما کارگران را به داد بیآورند که : آهای آهای بردن  دار و ندار ما رو .

 همین ده پانزده خط آخر را به عنوان عملکرد دولت یازدهم داشته باشید تا برویم سراصل اساسی آش ِ در حال پخت ،وبه مشکلاتِ روز افزون کارگران مثل عادی شدن اعتصاب و تجمع ودستگیری بخاطر بی حقوقی های چندین ماهه وگاه دو سه ساله اصلا" کاری نداشته باشیم چون در دولتِ احمدی نژاد هم این موضوعات هر روزه بود ونمی خواهیم به پای دولت تدبیر وامید نوشته شود .

در رابطه با این طرح ِ تامین امنیت شغلی کارگران وتامین امنیت سرمایه گذاری ِ کار آفرینان ، که روز نامه ی  کار وکارگر تیتر با مسمای " برد – برد " را ازمذاکرات هسته ای قرض کرده و یواشکی  به آن داده ظاهرا" 9 دلیل توجیهی دارند . بد نیست تا ازدلائل توجیهی شان با خبر شویم . و بر اساس دلایل  وشواهدِ تاریخی و تجربی خویش طرح فوق را مورد بررسی قرارداده و قضاوت را به هرکه اندیشه کند بسپاریم .

1-طرح مذکور با هدفِ کمک به بزرگ سازی اقتصادِ ملی از طریق افزایش ضریب امنیت سرمایه گذاری که اهرمی قدرتمند در تعادل بخشیدن به عرضه وتقاضای نیروی کارو افزایش چشمگیر درآمدِ سرانه ملی است و مالا" منجر به ارتقای کیفیت، استانداردِ زندگی ورفاه نیروی کار خواهد گردید، تهیه وتدوین گردیده است .

2 – تجربیات موفق دنیا موید آن است که طرح هایی که ذی نفعان اصلی آن ها کارگر وکارفرما هستند بدون ِ تامین منافع ملی، منافع کارگرومنافع کارفرما ( بازی برد – برد –برد ) از قابلیت اجرایی پایین برخوردار خواهد بود ودر صورت اجرا نیز پایداری لازم را نخواهد داشت ، بنابراین آشتی دادن میان منافع کارگر و کارفرما در راستای حفظ منافع ملی از جمله نگرانی های اساسی سیاست گذاران ِ هر کشور می باشد .

3 – طبق نظر سنجی انجام شده از کارفرمایان یکی از موانع بزرگ برای توسعه سرمایه گذاری درامر تولید، دشواری ماده 27 برای فسخ قرداد با کارگر خاطی قلمداد گردیده است. همچنین ازجمله عوامل مهم برای افزایش چشمگیر قرداد های موقت، سختی ترک رابطه با کارگر مقصر بر اساس ماده مذکور است. بنابر این پیگیری اصلاح ماده مذبور از الویت بالایی یرای رشد سرمایه گذاری برخوردار است .

4 – بر اساس طرح مذکور از آنجاییکه اخراج کارگر خاطی با شرایط سهل تری انجام می پذیرد ، ضریب حساسیت کارفرما برای انعقاد قرداد های موقت در کارهای با ماهیت مستمر تدریجا" کاهش خواهد یافت .

5 – در طرح مذکور انگ اخراج از کارگر خاطی برداشته شده وبه محض فسخ قرداد توسط کارفرما، کارگر مذکور تحتِ پوشش بیمه بیکاری وآموزش مجدد مهارت قرار گرفته و با رعایت کرامت انسانی وارد اشتغال مجدد خواهد شد .

6 – لازم به یاد آوری است یکی از شروط موفقیت بسیاری از طرح ها در زمینه های مختلف، اصلاح ساختار اقتصادی کشور از یک طرف وحرکت به سمت استقرار یک نظام جامع تامین اجتماعی از طرف دیگر است.

7 – درصورت اجماع کارشناسی شرکای اجتماعی دولت ( کارگر – کارفرما ) طرح مذکور با حمایت وپیگیری نمایندگان تشکلهای کارگری وکارفرمایی بصورت لایحه تقدیم دولت ومجلس وتوسط خود آنها در چهار چوب مطالباتشان پیگیری خواهد شد .

 8 – قرار است طرح مذکور طی یک برنامه زمان بندی در شورای سه جانبه ی ملی، در شورای راهبردی روابط کار و در سمینار چهار جانبه و تخصصی در سطح ملی که به صورت ماهانه و ادواری در استانها برگزار می شود، به بحث وتبادل نقطه نظرات کارشناسی، برای اجماع سازی نهایی گذاشته شود .

 9 – اجرای طرح مذکور به صورت آزمایشی     pilot projetدر3 استان مورد نظر ( یزد، آذربایجان شرقی و تهران ) ودر سه فعالیتِ مزیتی کشور ( مواد غذایی – نساجی – مواد معدنی )، طی یک دوره ی یک ساله ، اثر بخشی طرح را برای دستیابی به اهداف مورد نظر ( تبدیل قرداد های موقت به دائم، رشد سرمایه گذاری ، رشد خلاقیت، نوآوری و بهره وری در نیروی کار، افزایش ضریب امنیت شغلی کارگران و امنیت سرمایه گذاری کار آفرینان ) به بوته آزمایش خواهد گذاشت تا در صورت موفقیت در سطح ملی و بصورت یکپارچه عملیاتی گردد .

آن چه در نــُه/9 شماره آوردیم دلائل توجیهی طرحیست که ما ضد کارگریش میدانیم ومسئولین وزارت کار راه گشای مصایب  می خوانندش .

 گرچه احتمالا به علت نداشتن مدارک تحصیلی معتبر و فوقِش دیپلم داشتن ادله مان اعتبار وارزشی برای آقایان نخواهد داشت وشاید مانند تئوریسین های رنگارنگِ درس خوانده دردانشگاه های معتبر بگویندمان: اصولا کارگران قدرت ودرک تشخیص منافع دراز مدت را ندارند ، بیشترشان خیلی بتوانند دور نگاه کند تازه جلوی دماغشان را می بینند، اصولا" ازآینده درکی ندارند واز تنبلی دوست ندارند تکانی به خودشان بدهند وزحمتی بکشند تا ماهیگیری یاد بگیرند که هر وقت گرسنه شدند خودشان ازآب ماهی بگیرند!و منتظر تقسیم ماهی توسط دولت نباشند ،ودر خلوتشان هم می گویند: آخ بدمان میآید از این کارگران تنبل واز زیر کار دررو و طلبکار مآب ! کارآفرین دارد سالی دوازده ماه حقوق میدهد وکارگر فعال ،کوشا و واردش را دوست دارد! کدام کارگر درسال دوازده ماه کار می کند ؟ موادِ حمایتی قانون کار باعث خروج سرمایه ها وسرمایه گذاری در همین کشور های منطقه شده ،کار آفرین این جا از زن ِ عقدی اش راحت تر جدا میشود تا از شر ِ کارگرش ، راندمان کاری در ایران در پائین ترین سطح جهانیست، بهره وری اساسا" در اینجا مفهومی ندارد ، با این دستمزد های دستوری قیمتِ تمام شده ی کالا بالا می رود  و این عملا در این بازارزیان آور است.و ته حرفشان این که : با این وضع اصلا" و به هیچ وجه نمی توانیم به برنامه های چشم اندازِ بیست ساله ایران 4 0 14 برسیم اصلا" ول معطلیم .......       واما دلایل کارگرانه ما

اگر از اینکه دلایل آقایان به استناد نوشته خودشان توجیهی ست ونه توضیحی بگذریم ، نخستین ایرادِ در عنوان ِ طرح نهفته است آنجا که از کارفرما نام زدایی میکند وعنوان خود ساخته ی ( کارآفرین ) را به جایش نشانده اند . ظاهرا" این ایرادی بنی اسرائیلی ست وبهانه ای بیش نیست اما حقیت را دولت مردان ِ دولت راستگویان می دانند ولی رو نمی کنند که این واژه توسط تئوریسین های طرفدار نظام سرمایه داری جهانی ،( آن هم انگل ترین بخش سرمایه یعنی سرمایه مالی)که با عنوان نئو لیبرالیست ها مشهورند ساخته شده تا زهر ِ واژه ای که نمایشگر ونماینده ی تصاحب گری ارزش افزوده است را بگیرد وبه اصطلاح بجای تعریفِ یک واژهآن واژه را تحریف  میکنند، مثلا وقتی به هر کسی بگویی: (آمریکا) درذهن شاید مجسمه ی آزادی و هالیود و وسترن وقدرت اقتصادی بالا وتوان نظامی وغیره را به یاد بیآورد . ولی اگر به همان شنونده بگویی: ( ویتنام) (مصدق)( هیروشیما ) کودتا وجنگ و بمباران اتمی وجنایت های کشور آمریکا درذهنش تداعی میشود . البته به هیچ وجه نمی خواهم از واژه ی کارفرما درایران زالو بسازم اما بهرحال کارفرما برای من یاد آور ِ جان کندن، زور شنیدن، تن دادن ، اجبار و تهیدستی ی مالی ،اخراج وبیگاری کشیدن وبیکار شدن و........بسیاری تلخی وگاهی نیز شیرینی ها است که شیرینی اش انگشت شمار و استثناء ست ، می باشد . پس باید نسبت به خالی کردن واژه ها از معانی اش حواسمان باشد که چرا وبه کدام نیت چُنین تـــحـــریفاتی را انجام میدهند .

دومین ایراد یا شاید به قول آقایان بهانه ی ما در دلیل شماره یک نهفته شده ،آنجا که نوشته اند : باهدفِ کمک به بزرگ سازی اقتصاد ملی؟! بزرگ سازی اقتصاد ملی یعنی چی؟ یعنی کمک میکنند تا اقتصادما به اندازه ی پهنای کشورمان از ارس تا سرخس واز خزر تا خلیج فارس شود؟ منظور باز سازی وباز گشایی کارخانه ها ی مخروبه شده وساخت کارخانه های تازه در سراسر ایران است وکار گرفتن از توان ِ کامل صنعت که دارند اکثرا"  با40% ویا 50% ظرفیتشان کار می کنند؟ مسلما" نه ، هدف بزرگ کردن واضافه کردنی دیگر است که خود نیز نوشته اند : { افزایش ِ ضریبِ امنیتِ سرمایه گذاری!) و دارند بانشان دادن ِ قاقا لی لی ِ ارتقای کیفیتِ استاندارد زنده گی و رفاه ِ نیروی کار وافزایش سرانه ملی بخوردمان می دهند . و نا خواسته پرسشگری مان عود می کند که چرا دنبال امنیت سرمایه گذاری اند ؟ چیزی شده که ما خبر نداریم؟ کارگران در ایران قانونی به ثبت رسانده اند که خطرناک است برای سرمایه گذاران ، یا تشکلی سراسری ومنسجمی یافته اند که هراس ناک شده اند؟ باز مسلما" اینگونه نیست ونعل وارونه زدن ِ آقایان واژه ها را این گونه پیش هم نشانده واین جلوه گری کلمات است برای خوشایند به قول ِ خودشان شُرکای اجتماعی دولت .می خواهند به ما کارگران بگویند:دیدی که ! سالهاست که زور زدید وگلویتان را پاره کردید جاهایی هم در تولید اخلال کردید اما دولت ها بر عکس داد وفریاد شما وخواسته هایتان یک به یک قانون ِ دلخواه خود را به تصویب رساندند و کار ی را که مورد نظر کارفرمایان قدر قدرت ودولتِ قوی شوکت بود انجام دادند وحتی اگر هم نیاز بود بدون احتیاج به تصویب نمایندگان مجلس لایحه مورد نظر را اجرایی کردند وعملا نیز شما ناچار به تن دادن شده اید مثل همین طرح استاد شاگردی که خودسرانه توسط دولتِ دهم به اجرا گذاشته شد وما هم گوشمان را به درخواست ابطال این قانون ِ غیر قانونی بسته ایم، مانیز دولتیم و می -توانیم بدون در نظر گرفتن نظر شمایان کار خویش را پیش ببریم اما چون قیافه ی مورد نیاز ما سه جانبه گرایی وملزومات دیگر ِ کار ِ شایسته است میخواهیم قوانین را با امضای حداقل تشکل های کارگری وکارفرمایی موجودوهمکاری خودمان به تصویب برسانیم تا در مجامعی مثل  ILO   به دردمان بخورد ، وبه جایش برای شما هم استخدام رسمی که نه اما قرداد های دائمی را هدیه ای دولت داده نشان دهیم و از سویی دیگر به کارفرمایان بگوید : هرچه خواستید وتوانستید با یاری ما بر سر کارگران آوردید ! اما این دیگر نامردیست کارگران ایرانی برایتان جان بکنند و دولت ایران حافظ منافعتان باشد و شما  حاصلِ انباشت سرمایه را به کشور های حاشیه خلیج فارس ببرید وباعث رونق اقتصادی دولتهای غریبه شوید. میدانیم که برای شما عزیزان ایران و دوبی و آنگولا ندارد وتنها چیزی که می خواهید سود است وبس، اما به جای اینکه در کشور های بیرونی سرمایه گذاری کنید بیآئید همین جا ، خودتان میدانید ایران بازار ِ بزرگی دارد وما داریم از همه سرمایه های خارجی دعوت می کنیم برای سرمایه گذاری بعد نگوئید : سرمان کلاه گذاشتن، یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم نشود .مقداری انعطاف نشان بدهید وامتیازاتی الکی، درعوض این همه نیروی کار ِ مفت و ارزان، بخورید نوش جانتان ! ما هم از دست این آمار های اسف انگیز وگریبان گیر و رو به افزا یش بیکاران خلاص میشویم  و بیشتر توانایی خدمت خواهیم داشت .

سومین انقلت وبهانه ی کارگرانه مان در د لیل ِ دوم خوابیده. دولت محترم ومسئولینش چون  سه جانبه گرایند یک تصنیفِ بیخیالی بــُرد برای ما، یک آهنگ ریتمیک بُــرد با غر ِ کمر برای کارفرمایان ویک سرود اقتدار ِ بُــرد برای خویش بنام بــُـرد و بُـــــرد و بُـــــــرد ساخته که از نوشتن ما هم برنده ی اصلی معلوم است . در دومین دلیل آورده اند : بنا براین آشـــتـی دادن میان منافع کارگر و کار فرما در راستای حفظِ منافع مــلــی از جمله نگرانی های اســـاســـی ی سیاســـت گذاران ِ هـــر کشور مـیـباشـد . خــُـــب اگر منافع ملی معنایش منافع ِ اکثریتِ عظیم مزد وحقوق بگیران وکارفرمای بزرگ ( دولت ) و کارفرمایان است، که اگر هرکدام به اندازه قد و قواره اشان و وزن وعدد شان ونه زور و پول شان از این نمد کلاهی ببرند بسیار بسیار خوب است وما هم ایرادی نمیگیریم . مثلا" در ونزوئلا کارگران که عاشق جمال مادرِ هوگو چاورز نبودن تا مثل بعضی ها در آغوشش کشند و دلداریش دهند بلکه عاشق برنامه  های حکومتی حافظ منافع جمع بودند که آمریکای قدر قدرت وقوی شوکت با آن همه خرج کردن و وابسته خریدن و هراساندن نتوانست کودتای موفقی بر علیه چاورز داشته باشد وکارگران و زحمت کشان با دفاع از منافع ملی خود حکومت خود را پابرجا کردند وکودتا چیان را شکست دادند وثابت کردند نگرانی های اساسی سیاست گذاران هرکشور بااتخاذ سیاست های حافظ منافع جمع بطور اساسی بر طرف میشود .

چهارمین اشکال تراشی کارگرانه مان دم خروس را در سومین دلیل نشان می دهد ، آنجا که نوشته اند: طبق نظر سنجی یکی از موانع بزرگِ توسعه سرمایه گذاری در امر تولید، دشواری ماده 27 برای فسخ قرارداد با کارگر خاطی قلمداد گردیده است .معروف است که گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر گفته : دروغ هرچه بزرگتر بهتر چون بلاخره مردم اگر همه اش را قبول نکنند ذره ای ازآن دروغ را باور می کنند واین یعنی بردِ ما .حالا حکایت دولت مردان ما در دولت راست گویان است . آقایان یا زورشان می آید نگاهی به اطراف کنند واسناد دولتی خودشان را از دوران تعدیل اقتصادی یا پس از پایان جنگ تا کنون را نگاه کنند و یا می خواهند کاسه کوزه های شکسته ی اقتصاد بیمارتر کرده اشان را بر سر ما کارگران مادر مرده بشکنند وجیک مان هم در نیاید  .  کدام سرمایه گذاری در امـــــر ِ تولید ؟ کر و کور و خر که دیگر نیستیم ! حافظه مان با گرسنگی پنهان ضربه خورده ، حافظه تاریخی مان را که از دست نداده ایم . مگر باپایان جنگ وبرداشتن کوپن ارزاق اساسی وتعدیل اقتصادی تان باعثِ به یکباره بی پناه تر شدنمان که دیگر سرباز هم نمی خواستیدمان نشدید ؟ یادتان رفت در مشهد واسلامشهر وقزوین وچند جای دیگر شوریدیم از گرسنگی و خود رها شد ه گی و سرکوب مان کردید ؟یادتان رفت سردارتان فقط می خواست بسازد وسردارِ سازندگی شود وبولدوزر انداخت و رابطه های انسانی نسبتا زنده ی جامعه را خاک کرد و دیو ِ پنهان شده ی سرمایه را مجال تاخت وتاز و عرض اندام داد واز شیشه بدرش آورد؟  کدام سرمایه گذاری در امر تولید ؟ همان که کفش ملی ی تامین کننده پوتین سربازانمان را به ورشکستگی کشاند وکارگران معترضش اولین کارگران زندانی درجمهوری اسلامی پس از جنگ شدند ودستبند قپانی خورده در توالت کارخانه اشان محبوسشان کرده بودند؟ یا کفش شادان پور و ده ها کارخانه و بستن جاده ها یادتان رفت ؟ ما با فروش تراکم سرمایه ها را بسوی بساز وبنداز هدایت کردیم و قیمت زمین خدا را به فلک رساندیم تاجایی که فروش زمین های کارخانجات یکشبه سودی برابر با بیست سال کار کردن وسفره پهن کردن وکار کشیدن از کارگران و نانی به آنان رساندن باشد ؟ ما با اتخاذ سیاست های بانکی دیکته شده سرمایه ها را بسوی خرید وفروش ارز بردیم  ما قمار خانه ی بزرگِ بورس را ساختیم وسرمایه ها را به بورس بازی بردیم تا با مزه مزه کردن سود باد آورده سرمایه های نصفه نیمه ی موجود در رشته های صنعتی جاخالی بدهند وبه سرمایه گذاری های انگلی وغیر مولد وزود بازده روآورند؟ ما با باز گذاشتن مرز ها برطبق قرارها هرچه بُنجل بود به بازار ریختیم و از وارد کردن دسته بیل هم شرمنده نشدیم و کارفرمایان را به فکر تعطیلی تولید ودلالی به جهت زود بازدهی سرمایه اشان، انداختیم ؟ ما کشاورزان را از روی بیچاره گی واجبار به فروش زمین کشاورزی وادارشان کردیم ؟ ما ذایقه های خلایق را دست کاری کردیم وچای وبرنج وهزار آشغال دیگر ِ خارجکی را بخوردش دادیم تا به علت گرانی وتورم ونداری وفقر حتی ذایقه اش عوض شود . کدام سرمایه گذاری در امر تولید ؟ به راستی گاهی هم خجالتی کشیدن چیز بدی نیست .

چُنان امر ِ تولید  امر ِ تولید می نویسید که اگر کسی نداند فکر میکند چه گُلی می خواهید به سر ِ خلایق بزنید که این کارگران ِآتش به جان گرفته نمی گذارند وگر نه شما در چشم به هم زدنی کاری می کنید کارستان وبه انبان ِ کتان ِ فقر کبریتی خواهید زد وریشه ی فقر وبی کاری وگرانی و تورم وغیره را از بیخ و بُن می سوزانید ، مگر بی حقوق تر و بی پناه تر از کارگران شاغل در پروژه هاتان در مناطق ویژه ومناطق آزاد ومناطق اقتصادی هم داریم؟ این همه سال با این همه بی قانونی چه کرده اید ؟ آیااین فلاکت وبرده گی ی عملی ما کشور را به کشوری صنعتی ارتقا داده؟ که لال شویم وبگویم : سنگ زیرین آسیابیم و به کوری چشم هرچه دشمن انقلاب صنعتی مان را یاری داده ایم .

در چهارمین دلیل آقایان آورده اند که : از آنجایی که اخراج کارگر خاطی باشرایط سهل تری انجام می پذیرد ، ضریب حساسیت کارفرما از بستن ِ قرارداد ِ دائم کم کم کاهش می یابد وراغب می شود در کارهای با ماهیت دائم، قرارداد های دائم با کارگر ببندد .  مگر کارفرمایان دور از جان ِ مبارکشان مغز خر خورده اند که از پس ِ این همه سال تاخت وتاز وپنجه نرم کردن با قوانین ویاد گرفتن همه ی خـُلل و فُرَج موجود در قوانین وراه های دور زدن وبه آسایش نسبی رسیدن و عملا در اختیار گرفتن ِ اخراج ِ بیش از 93% کارگران شاغل در بخش خصوصی و شبه خصوصی وشبه دولتی ، بیایند ودر بازی کی بُـرد کی بــُـرد من نبودم ، شرکت کنند . از قدیم گفته اند : سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند . مگر کارفرمایان از سهم ِ کارگران دیگر چیزی هم گذاشته اند که بخواهند برای گرفتنش  در بازی شرکت کنند؟ مسلم نه! کارفرمایان از جمله آن بنده ی خدایی که چندی پیش در مقابل ساختمان مرکزی بانک صنعت ومعدن در پارک وی دست به خود سوزی زد وبه دیار ِباقی رسید ، چیزی از سهم ِ کارگران که کفگیرشان نیست تا به ته ِ دیگِ سوراخ سوراخشان  برسد ، نمی خواهند وچشم به سهم ِ دولت دوخته اند تا جانی تازه بگیرند از این همه پرداختی های چپ وراست به دولت ، پس نشان دادن جان ِ لاغر ِ کارگرانه مان وکیش کردنشان بر سفره ی کارگران ، کوچک ترین رغبتی  برایشان بیدار و بر انگیخته نمی کند . زیرا در تنها جایی که احیانا با ما روبرو میشوند در شورای عالی کار وهنگام تعیین دستمزد است که آنجا هم به لطفِ دولت وترکیبی که در شورای عالی حاکم کرده است  زیاد ه زحمتی بر دوش ندارند وهمان داد وفریاد که نداریم از کجا بیآوریم ؟ قیمت تمام شده کالا یمان بالا می رود ونمی توانیم در این بازار بفروشیم وروی دستمان می ماند و.... برایشان کافیست ووجود شریکِ بزرگتر کارفرمای بزرگ( دولت )هم قوَتِ قلبی است، پس آقایان ِ دولت مدار باید لقمه ای چرب تر بر این سفره بگذارند  تا شاید که.............

راستش پنجمین دلیل ِ توجیهی آقایان یک هوا برایمان مشکوک می زند چون نوشته اند : انگِ اخراج از کارگر ِ خاطی برداشته شده .......وبا رعایتِ کرامتِ انسانی واردِ اشتغال مجدد خواهد شد .  خدا بخیر کند وانشاالله که گربه است! دلخوری از نام بردن کارگر ِ اخراجی به عنوان ِ خاطی که در سومین دلیلشان هم مرقوم فرموده اند را بیخیالش میشویم  واز هزارتــُوی معرفی کارگران برای دریافت بیمه ی بیکاری که عملا" هزار بار گرفتارش شده ایم می گذریم ، اما باز دارد بد بویی به دماغمان می خورد. چون نهایتا واژه ی انــــگ را در مجتمع های صنعتی تجربه کرده ایم که پس از درگیری کاری با یک کارفرما نهایتش کارفرماهای آن مجتمع به هر دلیلی معمولا ازپذیرش ما سرباز میزدند وماهم می رفتیم در منطقه ای دیگر برای کار کردن جستجو می کردیم وبا دستمزدی بالاتر ویا پائین تر مشغول به کار می شدیم و بعد اگر دلمان می خواست به همکاران ِ جدید می گفتیم کجا کار میکردیم ویا چرا بیرون آمدیم. اما اینجا آقایان مرقوم فرموده اند : انگ برداشته می شود و باآموزش مجدد ورعایت کرامتِ انسانی؟  . نکند از این پس بناست اگر اخراج شدیم شناسه وشناسنامه ای برایمان بسازند که دیگر در هفت کوچه  آنورتر هم به ما کار ندهند وراهی موسسه ی فنی حرفه ای مان کنند وطبق نقشه پیشنهادی ِ ریاست این اداره ی زیر مجموعه ی وزارت کار و مبدع وطراح استاد شاگردی  بعد از دوسال کارکشیدن ِ بی مزد ومواجب از ما، کارتِ قبولی در دوره ی آموزشی برایمان صادر کنند وتازه رخصت ورودِ مجدد به بازارکار را پیدا کنیم ؟ نمیدانم شاید مار گزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد و ما هم زیادی خوابِ لگد کوب شدن حقوق ِ اولیه کارگران را دیده ایم وبد بینی مان از حد گذشته ، نمیدانم .

در باره ی ششمین دلیل  باید بگویم با ارائه دهندگان طرح عمیقا موافق بوده وتنها پیشنهادی کارگرانه  می کنیم که : در اصلاح ساختار اقتصادی کشور، با نگاهی که حافظِ منافع جمع ِ بیشتر ِ ساکنان این کشور است به اصلاح ِ ساختار ِ اقتصادی کشور بپردازند تا به واقع بتوان برایش از واژه ی منافع ِ ملی استفاده کرد .

در رابطه با دلیل هفتم راستش به خودمان شک کرده ایم چون دلیل بالا تر را بودار دانستیم ودلیلِ بالایی را هم پذیرفتیم واینک این دلیل هم دارد غل غلک مان می دهد، اینکه نمیشود آدم یک بام وده هوا داشته باشد بالاخره باید یک انسجامی داشت اینجوری که کسی برایمان تره هم خورد نمی کند چه برسد به دولت مردان که میخواهیم دردهایمان را نادیده نگیرند. اینجا فقط نوشته شده است: طرح مذکور با حمایت وپیگیری نمایندگان ِ تشکل های کارگری وکارفرمایی بصورت لایحه تقدیم دولت ومجلس و توسط خودِ آنها در چوبِ مطا لبا تشان  پیگیری خواهد شد . همین چیزی دیگر ننوشته ! پس چرا انگاری غلغلکم میدهند ومیخواهم از خنده بترکم ؟ آهان فهمیدم این خنده نیست به قول ِ ما گیلک ها ( مرگِ  خنده یه )وناشی از دهه ها کارکردن وکارگر بودن در اینجاست. وکلماتِ { با حمایت وپیگیری نمایندگان ِ تشکل های کارگری– ودر چهار چوبِ مطا لبا تشان } دارد اشکم را در میآورد . چون خارج از این نوشته قضایای بسیار بسیار بسیار تلخی در پس و پـشــتِ این کلمات خوابیده که بیانش مثنوی هفتاد من میشود و باز فریادمان تا هفت آسمان می رود که : کدام تشکل های کارگری ؟ کدام نمایند ه گان ؟ خوش انصاف همین سه شکل تشکلی را هم که بر خلافِ مقاوله نامه هاو کنواسیون ها وهمه ی قوانین بین المللی کار که به حقوق بنیادین کار در سطح جهان معروف است ، قبول کرده اید ؟! اگر کوچکترین نمایشی هم از استقلال داشته باشند که بـــــُـــو وه  می شوند وموردِ غضبی غضبناک تر.خوب است که خودتان میدانید فقط یک خبرگزاری ایلنا ست که بنا به دلایلی خبر های کارگری را پوشش می دهد وبا بعضی ها مصاحبه ای هم میکند واز تجزیه وتحلیل اتفاقاتِ کارگری وچرا هایش خبری نیست که نیست ، واین هر سه تشکل هم که دوتایش کوچکترین موضع ای حتی درباره ی اعتصاب کارگران این یا آن کارخانه وکارگاه وطنی هم که خبرهایش در همین ایلنا آمده نمی کنند وپدر خوانده ی نشسته بر مسند کارگران هم هر وقت خواست فقط از دید خودش ما وجهان ما را تعریف می کند . پس دیگر چه مرضی ست، شما هم که دارید حتی چهار چوبِ مطا لبا تمان را هم مشخص می کنید ومی گویید چه چیزی مطالبه ما کارگران است، پس لطف کنید وبا اعلام کارگری بودن ِ دولتِ یازدهم خیال مان به یک باره راحت کنید وخلاص .

درباب دوشماره ی دیگر باید بگویم : نخست از ادله های قطار کرده ی آقایان برای حذفِ ماده ی 27 قانون کار نیستند

اما در شماره هشت آنجا که آورده اند ( درشورای سه جانبه ی ملی، در شورای راهبردی روابط کار ودر سمینار چهار جانبه وتخصصی در سطح ملی.........) ابتدا چهار جانبه اش را از دولت مثلا" سه جانبه گرا نفهمیدیم وپرسیدیم ودوستان پاسخی در خور ندادند وسر آخر برای خودمان گُمان کردیم منظورشان بیان مطالب وطرح در حضور میهمانانی از سازمان جهانی کار باشد وبیشتر از این مرغ خیال و گُـمانمان را یارای پریدن نبود . ونیز آنچه میتوانم درموردِ شماره نــُه بیان کنم اینست که از سه استان یک استان که تهران باشد واز سه فعالیت مزیتی که یکی مزیت مواد غذایی باشد ، هنوزکه نه به دار است ونه به بار چشم غرَه ای به شورای مشاوره ی سه جانبه ی ملی رفته است که مپرس !

حالا که درد دلهایمان دارد رو به پایان می گذارد وتا اینجا متوجه شدیم مواد مصرفی ی ساخت وساز آش برای ما کارگران کدام است اجازه بدهید نگاهی کوتاه هم به مقاوله نامه ها یا همان قول و قرار های نوشته شده وآورده شده در قواعد بازی های سازمان بین المللی کار داشته باشیم تا بدانیم از نظر این سازمان جهانی، یکی از حقوق بنیاد ین ِ کار یا کارگران چیست. البته چون مادهی 33 قانون کار سابق و نیز ماده ی 27 قانون کار جمهوری اسلامی در باره ی اخراج کار گران است ما هم فقط مقاوله نامه های الزام آور برای کارفرمایان در مورد اخراج را نقل کنیم .

سازمان بین المللی کار که به عنوان ِ مرجع ِ بین المللی درامور مرتبط با کار وکارگر است درپایان جنگِ جهانی اول وضمن عهد نامه ی صلح ِ معروف به معاهده ی ورسای در سال 1919 تاسیس شد . ودر مورد اخراج ویا پایان دادن به قرداد باکارگر که فــسخ ِ ناموجه قرداد کار هم می گویدش چند توصیه نامه ومقاوله نامه دارد . توصیه نامه ی 119 وتوصیه نامه ی 166 ومقاوله نامه ی 158  که توصیه نامه ی 166 به عنوان متمم این مقاوله نامه می باشد و جایگزین ِ توصیه نامه ی 119 گردیده واز پایه ای ترین مقاوله نامه های بین المللی است که جزء حقوق بنیادین کار محسوب می شود .

محور اصلی مقاوله نامه ی شماره 158 که خود نتیجه ی بیش از ســــه دهه مطالعه وبررسی سازمان بین المللی کار

در این زمینه است،این است که اخراج ِ ناموجه مـــمــنوع! یعنی جزدرصورت وجود یک دلیل موجه، کارگر نباید اخراج شود

 ( مـــا د ه 4 ) از نظر این مقاوله نامه ، دلایل موجه دلایلی است که یا به رفتار کارگر مربوط می شود یا به مهارت ها و توانمندی های او یا از ضرورتهای اداره ی کارگاه ناشی می شود.

بر طبق ماده ی 5  مقاوله نامه ی 158 اموری هستند که نمی تواند دلیل موجه برای اخراج کارگر باشند، در هیــــچ زمان ودر هــــیــچ کشوری ! که مهمترین آنها عبارتند از : فسخ قرارداد کاربه دلیلِ عضویت در سازمانهای کارگری یا مشارکت در فعالیت های این سازمان ها ، شکایت از کارفرما یا مشارکت در طرح دعاوی علیه او ، نامزد شدن برای نمایندگی کارگران  یا انتخاب شدن برای نماینده کارگران . ونیز اخراج بر پایه نژاد ، رنگ،جنس ، وضعیت خانوادگی ( تاهل یا تجرد)، مسئولیت های خانوادگی، آبستنی ، دین ومذهب ،عقاید سیاسی، ملیت ، اجداد ، ومنشاء اجتماعی ممنوع بوده واین امور نمی تواند دلیل ِ موجه برای اخراج به حساب آید . غیبت در دوران مرخصی بارداری وزایمان نیز نمی تواند مجوز اخراج تلقی شود .

اگر کارگر توانایی های خود را در کار مربوطه از دست داده باشدنیز اخراجش بایدباشرایط خاص وهمراه با حمایت های ویژه باشد. در موارد دیگر مقاوله نامه، همچنین بر ضرورت رعایت مهلت اخطار قبلی برای اعلام تصمیم ِ اخراج (ظرف مدت معقول ) وپرداخت خســــــارتِ اخراج تاکید شده است ،مگر آنکه اخراج به سبب تقصیر مهم او باشد و   نتوان از کارفرما خواست برای مدت بررسی، کارگر را در کارگاه نگهدارد . در موارد دیگر بجز تقصیر مهم ، افزون بر خــــسارتِ اخراج ، خــــسارتِ پایان کار ودیگر حمایت های مربوط به حفظِ درآمد کارگر ( مانند بیمه ی بیکاری یا دیگر مستمری ها ی تامین اجتماعی ) نیز پیش بینی شده است . بر طبق این مقاوله نامه اثبات موجه بودن دلایل بر عهده ی کارفرماست واوست که باید مرجع رسیده گی کننده را با ارائه ی دلایل متقن برای رسیدن به اخراج کارگرش یاری کند .

حالا اگر همین چند خط را برای کارفرما های ایرانی بخوانیم وادعا کنیم از فردا اجرا شدنی ست، مطمئن هستم  ، دوران ِ پذیرش قطعنامه ی صلح در پایان جنگ تکرار میشود وآن عده ای که نمی توانند فرار را بر قرار ترجیع دهند دراز کشیده ودست وپایشان را جمع میکنند وانا لله خوانی را وظیفه ی ما میسازند.ومعلوم نیست از کدامشان باید پرسید : آیا با مفهوم ِ مواد حمایتی در قانون ِ کار جهانی آشنا شدی ؟

گفتنی ها را گفتیم وماهیتِ آش و آشپزان ویا نیت شان آشکار ترشد بدنیست حالا که جوالدوز ِ حقیقتی را به طراحان طرح زدیم ،سوزنی از حقیقت را بر تن ِ مثلا" مدافعان ِ ماده 27 قانون کار که بابلند گوهایشان دارند قانون کار را خطِ قرمز ِ کارگران اعلام می کنند فرو کنیم که یکطرفه ویک تنه به پیش ِ قاضی نرفته باشیم .

وقتی که کار می کنیم وکارگریم نمی توانیم از حذف ماده ای از قانون ِکار که رعایت ذره ای از حمایت را برای من ِ کارگر مطرح کرده خوشحال شویم ویا بیخیال باشیم چرا که با سرنوشتِ ما کارگران گره خورده وهیچ عقل ِ سلیم جز دفاع از این ماده ی قانونی را بر نمی تابد  که تازه ذره ای از حمایت های جهانی از کارگر را با خود یدک می کشد. اما وهزار اما همین جا خانه کرده وقیافه ی حق به جانب گرفته اند که باید از تاریکی بیرونشان انداخت وبا تاباندن نور رخصت نداد اشباح فریبنده بر ذهن استوار شوند وجا خوش کنند و باور شوند .

برای نوشتن این قسمت بسیار جا ها از جمله درگاه ِ مرکز آمار را گشتم و از دوستانی نیز یاری طلبیدم تا مستند بگویم چند کارخانه وچند کارگر داشتیم واینک آمار مراکز صنعتی مان وشاغلان در این صنایع چیست ، اما نشد که نشد زیرا آمار ها یا آمار گیران ما ناگاه وبی گاه و هرگاه مانند اصحاب کهف بخواب رفته وچند سالی در خواب خوش بوده اند وآماری بی سکته ندیدم که به آن استناد کنم شاید هم آمارها آنقدر سری است که نبایددانسته شود . میخواستم به آنانی که خطِ قرمز اعلام می کنند بگویم در زمان ِ تدوین قانون کار مستندا" مثلا 4000 کارخانه داشته ایم شش میلیون کارگر ، وبا وزنی که از حضور ِ بلافصل کارگران در انقلاب بهمن حاصل شد ماده 27 گنجانیده شد وبی اذن ِ شورا اخراج کارگران ممکن نبود اما نخست اینکه بسیاری از سرمایه داران گریخته وتنها اموال غیرمنقولشان مانده بود که بنیاد هایی تصاحبش کردند وصاحب کاران جدید ماشدند که مدعی همراهی وهمگامی با ما بودند وسپس بعد از تعویض فضا تعویض ِ ماهیتی رخ داد که حاصلش فاضل خدادا ها ورفیق دوست ها شد وسیاست هایی به منصه ظهور رسید که حاصلش را با نام خصوصی سازی ما کارگران از همه بهتر می شناسیم که صابونش به جان ِ لاغر ما بدجوری خورد ودارد هنوز میخورد و بعد اینکه رشد جمعیت پدیده طبیعی هر جامعه ی انسانیست همراه با رشد های جانبی اش وشما به خوبی مثلا: از آن 4000 کارخانه وشش میلیون کارگر دفاع کردید . اینک اما آمار مثلا" عینی ورسمی میگوید کارخانه ها 12000 هزار تا شده اند وکارگران هم هیجده میلیون نفر و بالای 93% درست نیروی کار با انواع واقسام قردادهای کاری در حال کارند . واکثریت کارگران ِ شاغل آن زمان اینک باز نشسته اند ، پس با یک حساب سر انگشتی عملا" ماده ی باز دارنده ای بنام ماده ی 27 در بازار ِ کار ِ فعلا موجود وزنده ودر حالِ عملکرد ، وجودی خارجی وعینی ندارد . ومهم تر اینکه شمایان در بیاناتِ کارگرانه اتان هیچ گاه  خصوصی سازی را به عنوان بلا ومصیبتی سرمایه پسند وضد کارگری معرفی نکرده اید وگاه آری تنها گاهی که لازم می دیدید تا مقداری ما کارگران را ساکت کنید می فرمودید : این چه جور خصوصی سازی است ؟ به این کار بیشتر می توان خودمانی سازی گفت ، درخصوصی سازی ی واقعی باید کارمردم را به مردم سپرد . مانیز که عمق ِ فاجعه را هنوز درک نکرده بودیم اگر کف نمی زدیم در دل می گفتیم راست می گوید  .واینک پرسش اصلی مان این است که :  وقتی چیزی بنام ماده ی 27 قانون کار جاری نیست ، چه چیز ویا دقیقا" کدام تقسیم ثروت ویا قدرتی ؟ شما را موافق این ماده ودولتیان را مخالفِ این ماده کرده است ؟ شما آن را خطِ قرمزش می کنید وآنان حذف قانونیش را گره گشای راه رونق ِ کسب وکار درآستانه دعوت های ملتمسانه از سرمایه های فرا ملی . قضیه چیست وباز ما چه چیزی را درک نمی کنیم وآیا اینبار هم اگر برایتان کف نزنیم در دل خواهیم گفت : راست می گویند ! دولتیان دارند کارفرما را می پزند که در ازاء بدست گرفتن حق رسمی اخراج ، اگر نه 36 ماه خسارتِ اخراج ِ شاهانه که 30 ماه خسارتِ اخراج را به پذیرند تا قا قالی لی شان قابلیت نشان دادن به کارگران را داشته باشد وما هم با کله هجوم بریم . اما آیا باز ما مانند زمان باز خرید سوابق کاری که پیشگام ِ فروش شدیم، پیشگام می شویم ؟  آینده همیشه ی تاریخ به پرسش های قدیمی پاسخ داده است.


 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد