در بخش اول این نوشتار به موادی از اساسنامه مصّوب نهاد جعلی «کنفدراسیون کار ایران» پرداختیم. در ادامه به فصول ومواد دیگری که نشانگر نیّات برپاکنندگان این «کنفدراسیون» است خواهیم پرداخت. اما پیش از آن یادآوری این نکته ضرورت دارد که هر نهادی در هرجای دنیا به هر نامی بدون ارتباط ارگانیک با طبقه کارگر چنانچه نمایندگی طبقه کارگر ایران را یدک بکشد؛ واز این بابت این تلقی را ایجاد کند که گویا از سوی کارگران ایران تشکیل یافته و ماموریت دفاع از خواستهها و مطالبات و حقوق این طبقه را دارد؛ جعلی است! هرنهادی که جایگاه نمایندگی انتخابی و عرفی را قلب کرده و تنها وانمود کند در ساز و کاری شبه دموکراتیک وبه اتکای نیروهایی از طبقهکارگر به خاطر شرایط ویژه امنیتی به شکلی مخفی ومشورتی این نمایندگی را احراز کرده است، سازمانی جعلی است و در بهترین حالت هم حتی اگر قصد دفاع از طبقه کارگر و یا بخشی از آن را داشته باشد؛ به دلیل آنکه به نادرستی جایگاه یک سازمان طبقاتی , توده ای و دموکراتیک را آگاهانه پُرکرده است فاقد مشروعیت است و ادامه اصرار براین جعلِنام وجایگاه و ادامه تلاش برای فعالیت دراین جایگاه و با این نام، فریبکاری است و در خدمت سرمایه داری و در مسیرگمراه سازی طبقه کارگر ایران گام برمیدارد.
با این یادآوری ببینیم ماده دوم از فصل دوم این اساسنامه چه می گوید!
ادامه مطلب ...
اخیرا اخباری از رسانه ایران اینترنشنال مبنی بر تشکیل«کنفدراسیونکار ایران» منتشرشد و طی آن خبرنگار این رسانه با رویا موید گفتگویی کوتاه داشت. مصاحبه شونده اعلام داشت این کنفدراسیون را برای تجمیع نیروهای کارگری که اخیرا از ایران خارج شده اند و همچنین کسانی که قبلا در خارج از ایران بوده اند، تشکیل دادهایم تا هم صدای کارگران و معلمان ایران باشیم. هم ارتباط بین مبارزات کارگری را در محل کار و خیابان وجود دارد، برقرار کنیم و میخواهیم سازمانهای جهانی ما را به رسمیت بشناسند. به همین خاطر میهمان یکی از بزرگترین سندیکاهای آلمان DGBهستیم تا با مجمع عمومی کنفدراسیونکار ایران آنرا رسمیت بخشیم و موجودیت آن را اعلام کنیم .
متعاقب آن از سوی دوتن از فعالان دانشجویی اعلامیهای صادر شد که ضمن گزارش اعلام موجودیت این «کنفدراسیون» به گونه ای افشاگرانه موجودیت آن را درنسبت با «اتحادیه آزاد کارگران ایران » و یکی از اعضای هیاتمدیره آن توضبح دهند و اشاره داشتند به اینکه " امثال این تشکیلات موهوم، با امثال این تشکلسازیهای جعلی انواع و اقسام اتحادیهها و کانونها و شوراهای نامتعارف و ضداجتماعی را در لیستها و بیانیهها به جنبش کارگری قالب کردهاند تا دربزنگاه خاص، تشکلهای کاغذی را ضامن جهانیسازی رهبران پوشالی کنند".
ادامه مطلب ...
مطالب بسیاری درباره بازنشستگان و رفتارهای اعتراضی آنها منتشر شده است و تقریباً هر دو سه روز در هفته حرکتهای اعتراضی، گردهمایی و حضور خیابانی از این فعالان پیشین عرصه کار و تولید و خدمات را شاهدیم. گرچه آنها همواره فریاد میزنند «تنها کف خیابون، به دست میاد حقمون»، اما با تأسف بسیار گوش شنوایی برای شنیدن این فریادها وجود ندارد و بدتر از آن اینکه هر روز محدودسازی امکاناتی که از خود این زحمتکشان دیروز و بازنشستگان امروز بوده است، بیشتر و بیشتر میشود. نمونه محدودیتهای اخیر را میتوان در قانون هفتم توسعه مصوب مجلس شورای اسلامی مشاهده کرد که اینک در زیر پنجههای شورای نگهبان ورز میبیند.
این نوشتار قصد دارد به علت اصلی چنین فضایی که در آن از بیتوجهی به مطالبات بهسوی چنگاندازی به امکانات حال و آینده بازنشستگان گرایش یافته است بپردازد و سوای اینکه آیا این چنگاندازی از طبیعت دولت طرفدار تصاحب و سلب مالکیت صندوقها از صاحبان اصلی آن، بر بستر کدام ضعفها و کمبودها شکل گرفته است؛ نگاه نقادانه به ظرفی که این ضعفها و کمبودها در آنجا دارد بیندازد. این ظرف همان کانونهای بازنشستگی است که قاعدتاً نقش اتحادیه یا سندیکای بازنشستگان را دارد یا اگر قرار بود در شکل واقعی خود قالبگیری شود باید بخشی از ظرفی بزرگتر به نام اتحادیه بیمهشدگان شاغل و بازنشسته (اعم از کارگران و مزد و حقوقبگیران و بازنشستگان مختلف) باشد. حال آنچه داریم کانونهایی است برای بازنشستگان که در شهرها و استانها و مناطق و در نهایت کانون عالی در سطح کشور ایجاد شدهاند.
این نوشتار بنا دارد کانونهای بازنشستگی را در سه سطح به بوته نقد نشاند.
ادامه مطلب ...