کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

او گفت بنویس : آقا رضا خواهش می کنیم اعتصاب غذایت را بشکن!

او گفت بنویس : آقا رضا خواهش می کنیم اعتصاب غذایت را بشکن!

برای رفتن به دیدار دوستی در ایستکاه اتوبوس چهارراه ولیعصر ایستاده ام . اتوبوس میرسد سوار می شوم ودرحالیکه نگاهم به کارت خوان است تا کارت بزنم به راننده خسته نباشی می گویم . میشنوم که:سلام آقای اکبری حالتون چطور است . نگاهم را به راننده می دوزم . اورا نمی شناسم با این حال عرض ادب می کنم . می گوید که مرا میشناسد و سال های اوج گیری فعالیت سندیکایی واحد با نوشته هایم در روزنامه ها ونشریات آشنا شده است. احوال پرسی می کنم .درجواب بدون هیچ مقدمه ای می گویدکه : رضا شهابی زندانی است و در حال اعتصاب غذا به خاطر بلاتکلیفی به وضعیت خود پس از ماه ها بازداشت اعتراض کرده و در حال اعتصاب و حالش اصلا خوب نیست شما که دستی بر قلم داری چیزی در این روزنامه ها بنویس. به هر زبانی که فکر میکنی بهتر است. شاید کمکی شود و این طفلک با جانش بازی نکند ما به شدت نگران سلامتش هستیم. می گویم متاسفانه روزنامه ای که بشود در آن این گونه مشکلات را نوشت وجود ندارد و من هم مدتی به همین دلیل مطلب و مقاله ای در روزنامه ها ندارم. اما شاید بشود از طریقی نگرانی به حق شما را بازتاب داد.

این بی صدایی مثل خوره به جان ما افتاده است. شاید اگر این صفحه هم نبود توی خیابان فریاد می کشیدم و با صدای بلند از آقای رضا شهابی ملتمسانه می خواستم که به خاطر خود و خانواده و دوستانش راه های کم هزینه تری را برای اعتراض انتخاب کند. حالا هم می نویسم  دوست همکارت گفت بنویس : آقا رضا خواهش می کنیم اعتصاب غذایت را بشکن! ما صدای اعتراض مظلومانه ات را شنیده ایم. ما ازدادستان می خواهیم که به بلاتکلیفی ات و به زندانی بی دلیلت پایان دهد و تورا آزاد کند تا به همسر و فرزندت برسی. آدم های زیادی نگران و دلواپس تو هستند. می نویسم شاید وجدان کسانی که نمایندگی کارگران را سالیان دراز است یدک می کشند به درد آید و بدانند که روزگاری باید پاسخگو باشند. می نویسم و میدانم خیلی ها مثل من و آن راننده ی شریف که جمعه را هم مجبور به انجام وظیفه است لحظه ای از فکر همکار زندانیش غافل نیست و اگر بتواند و مفری برای ابراز نگرانیش پیدا کند، کوتاهی نمی کند. شاید این صفحه با یادداشت همراهی خیلی هابا رضاشهابی پر شود. شاید صدای ما از راه این نوشته به گوش رضا برسد و او به اعتصابش پایان بخشد. شاید برای یکبار هم شده کسی دردستگاه قضایی این کشور از خود بپرسد چرا یک کارگر بعد 17 ماه  بازداشت هنوز بلاتکلیف است؟ 

این درد مشترک

امروز بیش از همیشه احساس امیدواری می کنم. چرا که سال هاست کوشش کردیم به جامعه بفهمانیم که موضوع سازمان یابی  گروه های مختلف و متنوع زحمتکشان برای سامان دهی زندگی فردی و اجتماعی و اقتصادی شان بسیار ضروری است و اگر بخواهیم به یک زندگی حداقلی انسانی که نگاه به خوشبختی  آیندگان و توسعه ی همه جانبه انسانی دارد، دست یابیم ، امر تشکل یابی صنفی برایمان شروعی اجتناب ناپذیر است و این ضرورت نیز در نزد فرهیختگان جامعه شناسی ایران به درستی درک شده و بیان می شود.

ادامه مطلب ...