برگی از خاطرات استاد جواد مهران گهر (بخش سوم)
حوادث ناشی از کار می تواند چسب همبستگی کارگران در سندیکا شود!
بعد از پایان کار جریان آتشسوزی به ادامه کار در مورد تشکیل مجمع عمومی سندیکا پرداختیم و چون به یک سالن بزرگتر از شعبات سندیکا احتیاج داشتیم با سندیکای کارگران خباز تماس گرفته شد و آنها یکی از شعبات خود را که در میدان شاه تهران بود در اختیار ما قرار دادند و در روز معینی مجمع عمومی در مکان مذبور تشکیل گردید و مطابق معمول در ابتدای کار مجمع گزارشات دبیر و هیئت مدیره قرائت گردید و سپس تعیین هیئت نظارت بر مجمع از جانب کارگران شرکت کننده در مجمع انجام گردید و آقای بریرانی بعنوان رییس هیئت نظارت انتخاب شدند و سپس انتخاب هیئت مدیره و دبیر سندیکا در آرامش کامل انجام گردید که آقای نجات همدانی به عنوان دبیر جدید سندیکا به جای آقای عباس سرابی که قبلاً دبیر سندیکا بود انتخاب گردیدند و سپس آقایان سمنانی، مهدیون، رضا مطبوع، سرابی، مهدی رستگار، صادق روغنگیران، جمال صادقنیا، حاتم بیات، احمد خوشسیر و خود من جواد ناطق علی (که تا آن زمان هنوز نام خانوادگیام را تغییر نداده بودم) از بین کارگران خیابان انتخاب شدیم و آقایان حسین بهمنی، مهدی زندی، شکراله صفری، آقا عبداله صباغیان از بین کاندیداهای کارگران بازار به عنوان هیئت مدیره جدید سندیکاهای مستقل کارگران کفاش انتخاب گردیدند. پنج نفر نیز به عنوان علیالبدل انتخاب شدند. هیئت مدیره در اولین جلسه انتخابات داخلی خود را انجام داده و من به عنوانمسئول کمیسیون تبلیغات انتخاب شدم و آقای نجات همدانی دبیر سندیکا از نظر سنی بزرگترین شخص و من به عنوان جوانترین آنها بودم. ادامه مطلب ...
من " Add" می شوم پس هستم !
کژکارکردهای گروه های غیر دموکراتیک درفضای مجازی
لحظه ای تلفن همراهت واکنش نشان میدهد، نگاه میکنی، حساب جدیدی در مقابلت با عنوان "ابرگروه مطالباتی فلان" رخ می نماید . بازمیکنی و با نام خودت مواجه میشوی و این توضیح که از سوی فلانی به گروه پیوسته ای. وارد پروفایل میشوی مشخصاتی کلی در مورد گروه. و به ندرت، دوسه خط از مقررات اعلام شده. تا اینجای کار نه اجازه ای از تو گرفته شده و نه نظرت برای عضویت در گروه. میمانی که چه کنی؟ قدری ملاحظات اخلاقی در مورد خروج بلافاصله و احتمال دلخوری کسی که ترا به گروه سنجاق کرده به ماندنت می انجامد و در نهایت شروع کنجکاوی که خب حالا این گروه چیست؟ چه میگوید؟ چه میخواهد؟ قرار است چه کند؟ و دهها پرسش که ذهنت را قلقلک میدهد و دست آخر اینکه میبینی کسانی تشویق میشوند تا اعضای جدید را به گروه فراخوانند و لابد این دموکراسی پذیرفته شده درون گروهی است و لابد معنایش هم اینست که خوب اگر قبول نداری که کسی را معرفی نمیکنی، پس قبول داری و این تعامل دوطرفه و عین دموکراسی است. ادامه مطلب ...
برگی از خاطرات استاد جواد مهران گهر (بخش دوم)
لازم بود دوستان ضمن کار برای مغازه برای دیگران هم کار بدوزند در غیر این صورت تامین نمیشدند چون مغازه کشش لازم را نداشت. یکبار هم من تصمیم گرفتم به جای دیگری بروم. توسط اسماعیل گلآرا به کفاشی طوطی در لالهزار معرفی شدم و دو جفت کار نمونه هم دوختم که مورد قبول هم قرار گرفته. اما باز هم اوسرجب و خود اسماعیل گلآرا آمدند و مرا برگرداندند. ولی با همه تلاشها موفق نشدند به گردش کار ادامه دهند و سرانجام مغازه را واگذار کردند و برگشتیم جلوی مجلس. من دیگر پیشکار شناخته شدهای بودم دو سالی در چند کارگاه کار کردم با کارگران دیگر آشنا و با بعضی از آنها خیلی رفیق شده بودم. ادامه مطلب ...