کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کارزار ما و مغالطه های پیرامون آن

کارزار ما و  مغالطه  های پیرامون آن:

 

وقتی قرار باشد کسانی به هر دلیلی  در یک کارزار جدی برسر موضوعی اساسی شرکت نکنند  مانند تیم فوتبالی که از پیش تصمیم خود را برای فرار از یک مسابقه نفس گیرگرفته باشد چیزی را بهانه می کند تا عدم شرکت خود را در آن مسابقه با علت دیگری توجیه کند. بهترین گزینه های توجیه پذیر برای عدم شرکت می توانند از این دست باشند: « این زمینی که برای مسابقه در نظر گرفته شده است ناهموار است و نمی شود در آن بازی کرد »یا «داوری این مسابقه به دلیل ناداوری های گذشته اش مورد تایید نیست ، پس ما مسابقه نمی دهیم  » یا « تیم مقابل سابقه دوپینگ دارد و اصل مسابقه به این ترتیب نادرست است» و مجموعه ای از دلایل که حتی ممکن است در واقع وجود داشته باشند اما دلایل معتبر و قابل قبولی  برای عدم شرکت در این رویارویی نیست . این روشِ گریز از یک کارزار، «مغالطه »است . مغالطه در فرهنگ فارسی عبارتست از: یکدیگر را  به غلط انداختن ، دلیل سست و غلط آوردن.  با این مقدمه  آن دسته افرادی که تا کنون  در باره کمیته راهبری کارزار علیه طرح به غایت ضد کارگری « استاد- شاگردی »  و مشوش کردن ذهن دیگران به مغالطه پرداخته اند را بار دیگر به اهمیت موضوع توجه می دهم.

طرح استاد شاگردی موضوعی مهم و برای کارگران به مثابه نقض جدی حق داشتن کار ، امنیت شغلی ، برقراری بهره کشی همراه با خطرات ناشی از نبود ایمنی و بهداشت کار ،  نبود تامین اجتماعی و چشم پوشی از کلیه  مزایای شغلی و اجتماعی و در نهایت افزایش فقر و تنگدستی است.  در بعد کلان آن نقض حقوق کار و بی اثر شدن حمایت های قانونی در ابعاد ملی است  و بدعتی است در قانون گزاری و قانون گریزی توسط دولت ها و کارفرمایان .

طرح استاد- شاگردی اگر چه در نگاه اول به عنوان شیوه ای منسوخ شده جلوه گر شود اما همانند همه شیوه های قرون وسطایی و واپسگرایانه و ارتجاعی که بنا به شرایطی امکان باز تولید و کاربردی شدن را می یابند (مانند طالبانیسم در عرصه سیاست جهانی در اوج مدرنیسم)، چنانچه باطل نشود ،هر آینه می تواند در زندگی امروز و حتما فردای فرزندان ما تاثیر گذارد.

این طرح نشان از وجود دیدگاه های به غایت عقب مانده و غیر انسانی  در تبیین روابط کار به سود دارندگان سرمایه است و عدم مقابله با آن در بعد کلان درنهاد دولت نشان از توانمندی و قدرت و نفوذ اقتصادی صاحبان این دیدگاه است

شرایط اجرای این طرح از پیش فراهم شده و تا حدودی هم در جاهایی اجرایی گردیده است . کارگران بطور کلی از این طرح بی خبر و از نتایج زیان بار آن نیز آگاهی نیافته اند .

شرایط سیاسی اجتماعی دستخوش تغییراتی است که سویه اصلی آن هرچه باشد به سود کارگران و مزد وحقوق بگیران نیست چرا که نه در کوتاه مدت موضوع اشتغال و رفع بیکاری (مفروض بر اینکه برنامه هایی برای کنترل بحران اقتصادی وجود داشته باشد) رفع خواهد شد و نه تولید به عنوان تنها راه گشای توسعه اقتصادی در کوتاه مدت نتایج لازم را به بار خواهد آورد. ضمن اینکه این طرح درحال حاضر بیشتر در عرصه خدمات کارآمدی بیشتری را دارد. افزایش نرخ بیکاری و با لا بودن شمار جویندگان کار بستر مناسبی است تا این طرح با اندکی تغییر  کاربرد ی شود. نمونه ای از گزارش مراجعه به واحدی از  سازمان فنی حرفه ای توسط دوستان برای اطلاع از چند وچون مواضع این نهادقابل توجه است:

پرسش از مسوول مربوطه: ما برای داشتن شاگرد چه کاری باید انجام دهیم ؟

پاسخ: شما درخواست بنویسید ، فرم های مربوطه را پر کنید اگر کسی را به عنوان شاگرد دارید معرفی کنید و یا ما کسانی را به شما معرفی می کنیم  کار تمام است.

پرسش: واقعا می توانیم مزد ندهیم ؟

پاسخ : بله این قانون استاد شاگردی است . حالا اگر شما بخواهید می توانید مبلغی حدود صد ،صد و پنجاه تومان به عنوان شاگردانه طوریکه  مشکلی پیش نیاید ، پرداخت کنید.

پرشس: چند تا شاگرد می توانیم داشته باشیم؟

پاسخ : محدودیتی وجود ندارد.

ملاحظه کنید تنها مبلغ ناچیزی به عنوان شاگردانه آنهم طوری که مشکلی پیش نیاید (احتمالا منظور این بوده که مستمر نباشد و یا نامی برآن نگذارید که جنبه حقوق و دستمزد  پیدا کند).

نمونه دیگر : در یک کارخانه داروسازی دانش آموخته دکترا  برای استخدام مراجعه  کرده است برای ایشان حد اقل دستمزد را تعیین کرده اند و در اعتراض به این تعیین مزد به او گفته شده است : درست است که شما دکترا دارید ولی در دانشگاه کار یاد نگرفته اید، شما این جا باید یکسال شاگردی کنید بعد از آن حقوق کارتان را تعیین می کنیم.

شاید توانسته باشم در همین حد اوج فاجعه را نشان دهم این تازه اول کار است و طبق اخباری که سازمان فنی حرفه ای داده است بیش از صد هزار نفر طی مدت ابلاغ دستور العمل زیر پوشش این طرح قرار گرفته اند.

منتقدین این دستور العمل(طرح استاد- شاگردی)  علی القاعده باید همه کسانی باشند  از کارگران ، روشنفکران این طبقه ، سازمان های کارگری که یا مدافع واقعی کارگران و یا مدعی دفاع از حقوق کار و کارگرانند .

منتقدین کارزار علیه طرح استاد شاگردی پس از یکسال خاموشی(اصرار براین خاموشی دارم ) و احتمالا بی اطلاعی از این طرح حالا با جریانی مواجه می­شوند که برای ابطال این طرح ضد کارگری برخاسته اند و با ارزیابی این جریان در می یابند ائتلافی بین مجمع نمایندگان و فعالان مستقل شکل گرفته تا کار زار را سامان دهد. بسیار طبیعی و بدیهی است که در گام اول به جوهر اصلی ماجرا پی ببرند اما بسیار غیر عقلایی و نادرست است که برداشت های نادرست خود را تا آنجا تعمیم دهند که این کارزار را خیمه شب بازی مجمع و شرکت کنندگان در آن را بازیچه قلمداد کنند و از اینجا به این نتیجه برسند که این کارزار موجب شرایطی برای « حضور در اجلاس نهادهای دولتی، توهم پراکنی نسبت به این نهاد ها   و رسمیت بخشیدن به موجودیت ناقابل آن‌ها» را نمایش دهند و به حساب خودشان افشاگری کرده باشند.

 با فرض اینکه همه ادعاهای این مغالطه گران درست باشد و " نمایندگان مجمع عالی همه از سرمایه داران باشند و با دستور وزارت کار احمدی نژاد تشکیل شده باشند،هدف شان بازی سیاسی رقابتی جناح های حکومتی است و در کنار آن تلاش فردی از مجمع برای بازپس گیری کرسی اش درهیات امنای سازمان تامین اجتماعی است،" این ادعا باعث نمی شود مادر یک نگاه ساده انگارانه از طرح مبارزه ای به آن حد مهم که می تواند حقوق کار را به مخاطره جدی افکند چشم پوشی کنیم . مبارزه طبقاتی به ویژه در ایران دچار آنچنان پیچیدگی و بغرنجی هایی است که با آوردن دلایلی گاه راست و گاه ناراست نمی توانیم از آن بگریزیم . کجا می توان سود و یا زیان شرکت در مبارزه به سود حقوق کار را سنجید؟ مگر جز این است که اصل  منافع آنی و آتی کارگران است  دمادم مورد هجوم قرار گرفته و می گیرد؟ مگر جز حضور در میدان و تلاش برای برجسته و آشکار کردن این هجوم های مداوم می توان به آگاهی کارگران برای حضور واقعی خود آنان برای مقابله با خطراتی که زندگی شان را تهدید می کند،کاری کرد؟  این نظر را مرور کنیم :

 «اختلاف جناح‌های حاکمیت و به گرو گرفتن نیروی کار برای فشار به جناح رقیب یکی از روش‌های شناخته شده جناح‌های مختلف رژیم  است. همانطور که در شورای عالی کار، نمایندگان شوراهای اسلامی، منتقد دولت می‌شوند و تورم و گرانی را بهانه‌ایی برای فشار به جناح رقیب برای گرفتن امتیاز تلقی می‌کنند،  طرح استاد شاگردی و کارزار دروغین برای لغو آن نیز دقیقا همین هدف را دنبال می کند. حضور فعالین کارگری در اجلاس این نهادهای دولتی به اهداف ضد کارگری این نهادها خدمت می‌کند. در بهترین حالت فعالین کارگری شرکت کننده در کارزار “مجمع عالی نمایندگان…” به سیاهی لشکر این نهاد دولتی – ضد کارگری تبدیل می‌شوند و این خود عاملی برای بروز اختلافات بین فعالین کارگری و نیز به ابزاری برای سرکوب و مورد فشار قرار دادن بیشتر فعالین کارگری تبدیل خواهد شد.»

پرسشی مقابل روی نویسنده این نظر است که امید وارم صادقانه برای خودش پاسخی داشته باشد .

1-      چه دلیلی دارد جناحی از حاکمیت بیاید و برای فشار بر جناح رقیب  نیروی کار را به گروگان گیرد آنهم در شرایطی که آن جناح به قول نویسنده از قدرت برکنار شده است و خودش  در زمان حاکمیت بر دستگاه اجرایی «طرح استاد شاگردی» را تصویب کرده است؟ در حالیکه این جناح اسباب بهتری مانند همان بهانه پوپولیستی و فریب کارانه یارانه ها را هنوز هم  در دست دارد و می تواند روی آن بیشتر و بهتر  مانور کند؟

2-      چرا یک تشکل رسمی (مجمع نمایندگان که نویسنده منتقد ما آن را به جناح  احمدی نژاد نسبت می دهد)  درست همان موقع که طرح استاد شاگردی تصویب و برای اجرا ابلاغ می گردد به دیوان عدالت اداری علیه وزارت کار شکایت می برد ؟ این خود زنی چه معنایی می دهد؟

3-      آیا ابطال طرح استاد شاگردی ضرورت دارد یا نه و اگر جواب مثبت است کارزار راستین علیه آن چگونه است؟ و چرا نویسنده محترم خطوط بالا و دوستان همفکر ایشان از یک سال پیش تاکنون برای ابطال این مصوبه غیر قانونی و ضد کارگری هیچ اقدام عملی و کارزار راستینی  به راه نینداخته اند؟

4-      عبارت آخرین این نظریه آنچنان است که مرغ پخته را به خنده وامیدارد و آن اینکه « .... در بهترین حالت فعالین کارگری شرکت کننده در کارزار “مجمع عالی نمایندگان…” به سیاهی لشکر این نهاد دولتی – ضد کارگری تبدیل می‌شوند و این خود عاملی برای بروز اختلافات بین فعالین کارگری و نیز به ابزاری برای سرکوب و مورد فشار قرار دادن بیشتر فعالین کارگری تبدیل خواهد شد.» سوال از نویسنده این است که آیا اجرای طرح هایی از این دست سرکوب دستمزد ها را در پی ندارد ؟ دامنه عدم امنیت شغلی کارگران شاغل را گسترش نمی دهد؟  بیکاری و کاهش نرخ دستمزد ها را در پی ندارد؟ این همه برای مبارزه جدی علیه این طرح و شرکت در کارزار کافی نیست؟ اگر فعالان کارگری برای بسیج کارگران در راه برچیدن چنین طرح های خانمان برباد ده حاضر به مبارزه نیستند پس چه کاره اند ؟چرا باید به خاطر ابطال چنین طرح ضد کارگری بین فعالان کارگری اختلاف بروز کند؟

5-      چه کسی دوستانی را که با مجمع موافقتی ندارد مجبور کرده است در کنار مجمع و به شیوه کمیته راهبری کارزار علیه طرح استاد شاگردی  عمل کنند ؟ طرحی به غایت ضد کارگری تصویب، ابلاغ و اجرایی شده است هر فرد، گروه و نهاد کارگری می تواند بسته به امکانات و مقدورات و خلاقیت های فردی و گروهی در راه ابطال این طرح بکوشد. چرا دست روی دست گذاشتید تا حالا برای اثبات دروغین بودن کارزار  به زخمت بیافتید؟

اما این واقعیت نیز کتمان ناپذیر است که در حال حاضر تشکیلاتی که براساس قوانین موجود شکل گرفته اند و به لحاظ ساختاری و هم از نظر منابع خواسته یا نا خواسته در قلمرو نهاد های وابسته به سیستم دولتی ارزیابی می شوند؛ در عین حال مانند هر پدیده دیگری متاثر از شرایط، عملکرد ها و گاه جهت گیری هایی خلاف آنچه برایشان دیکته شده است خواهند داشت . همانگونه که در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی  رویکرد های غیر منتظره ای را شاهد هستیم باید انتظار تغییراتی را گرچه اندک و ناچیز در حوزه های گوناگون داشت . این هم بخشی از پیچیدگی ها و بغرنجی هایی است که با نگاه ساده انگارانه فقط با تئوری توطئه قابل تحلیل و تفسیر است. نویسنده عبارات بالا در جای دیگر می گوید:

« می‌توان با اطمینان گفت که حسین اکبری این را می‌داند و با اطمینان بیشتری می‌توان گفت او  از تاریخچه “مجمع عالی نمایندگان…” ،   آگاه است و  می داند که  محمد جهرمی بنیانگذار این نهاد و یاراحمدیان رئیس هیئت مدیره و دیگر  اعضای هیئت مدیره  چه موجوداتی هستند و سابقه شان چیست.   آری اکثریت اعضای این نهاد  یا  از اعضای سپاه پاسداران هستند و یا سابقه عضویت در سپاه پاسداران را دارند.  با این همه حسین اکبری حاضر شده است که با این نهاد همکاری کند.»

در درستی این موضوع که شناختی از تشکل های موجود وجود دارد شکی نیست اما در باره اینکه اکثریت اعضای این نهاد آنگونه است که ایشان می گوید و براساس شناخت درست یا نادرست  خود حکم صادر می کند و انتظار دارد که دیگران بپذیرند که همکاری با این نهاد همانا همکاری با یک نهاد نظامی است  تنها تراوشات ذهنی بیمار است که بر اسبی سوار به قصد نابودی دشمن  برآسیاب های بادی می تازد!

 کارزار علیه  طرح استاد شاگردی نه آنگونه که افرادی از این دست آرزومند آنند که با توجه به میزان تلاش و همتی که پشتوانه آنست فرجام خواهد یافت.  اگر ابطال این طرح نتیجه این تلاش های صادقانه باشد درستی راهی که برگزیده ایم می تواند تجارب ارزشمندی را برای جنبش کارگری باقی گذارد . ارزیابی دستاوردهای این تلاش هرچه باشد ؛ ثبت خواهد شد و این محک تجربه کارزار است که هر آنکس در اوغش باشد؛ را رسوا و سیه رو خواهد کرد!

 

در باره میز گردی با عنوان«کارزار مقاومت در برابر تبدیل کارگر به شاگرد چگونه شکل گرفت »

                 



                       

                 

خبرگزاری کار  ایران (ایلنا):

طی هفته ای که گذشت گزارشی از سوی ایلنا با عنوان « کارزار مقاومت در برابر تبدیل کارگر به شاگرد چگونه شکل گرفت » منتشر گردید. این گزارش برداشت و اقباسی آزاد از موضوعاتی است که طی میز گرد ضبظ شده  توسط ایلنا فراهم آمده است . از آنجا که در مواردی از این گزارش با نادیده گرفته شدن روند گفتگو و پاسخ به سوالات ، طرح موضوع به ابهام در درک آن می انجامد و در پاره ای موارد واژه های نامانوس با موضوع برای انتقال مفاهیم مطروحه در میز گرد انتخاب شده است، این جانب به عنوان یکی از شرکت کنندگان در این میزگرد  به انتشار گزارش گونه میز گرد اعتراض دارم و از آن خبرگزاری انتظار دارم اصل نوار ضبط شده را با رعایت امانت داری منتشر کند

با احترام حسین اکبری

16/8/1392

 

مطلب بالا جوابیه ای است  اعتراضی که به ایلنا ارسال شده است . ناگزیر از انتشار آن به همراه توضیحی در این صفحه شدم . اینکه میز گرد چگونه برگزار شد و چه مدت تا انتشار آن منتظر ماندیم خیلی مهم نیست اما اینکه  پس از انتشاربه جای میز گرد با گزارشی از آن و آنگونه که در جوابیه اعتراضی آورده ام، برداشت و اقتباسی از میز گرد و گفتگو های افراد حاضر به جای آنچه بر روی نوار ضبظ شده وجود دارد اگر اهمال کاری نباشد و شیوه ای از سوی ایلنا برای انتشار این گونه گفتگو ها باشد بسیارجای تاسف است. در گذشته این شیوه گزارش دهی از مصاحبه ها را در ایلنا شاهد بوده ام و چند بار مصاحبه هایی از من هم به شیوه نقل قول از سوی مصاحبه گبرنده در این خبرگزاری آمده بود و در پاسخ چرایی ارایه این نوع مصاحبه ها شنیده ایم که این روش معمول  ایلنا است و این خبرگزاری انتشار مصاحبه را به این شکل برگزیده است .

اما با توجه به سوابق قبلی انتشار میز گردهای کارگری، علی الاصول انتظار این بود که میز گرد با رعایت امانت داری و حفظ حقوق شرکت کنندگان به درستی انتشار یابد، که چنین نشده است .

هر گفتگوی هدف مندی که موضوع آن برای در برگیرندگانش  پیشاپیش معین شده باشد به طور قطع و یقین از سوی گفتگو کنندگان نیز با طرح و برنامه  وارایه متدیک موضوع همراه خواهد بود و البته بسته به توانایی اداره کننده میز گفتگو ممکن است میهمان یا میهمانان به چالش هایی کشیده شوند که نتیجه ناگزیر آن احتمال ترک متد و روش از پیش تعیین شده آنان باشد وبسته به توانایی های طرفین این چالش علاوه برجذابیت های احتمالی موجب بروز خلاقیت هایی در نزد  شرکت کنندگان در میز گفتگو باشد و نتایج مطلوبی و نامطلوبی برای هریک به بار آورد . اما در این میز گرد از بخت یاری گارگران ، نماینده منصفی از سوی کارفرمایان حضور داشت که با توجه به اعلام اعتقادشان به  اصل  اقتصادی سود بری در کار خود را مقید به اخلاقیات  و پرهیز از کسب سود به هر قیمت می دانند که طبیعی است چنین مواضعی پیرامون بحث مورد نظربه ابطال «دستور العمل استاد شاگردی» یاری رساند و علاوه بر آن نشانگر نوعی عقلانیت متکی بر اخلاق در نزد گرروهی از کارفرمایان است . نتیجه این گفتگو نیز به تبع این مواضع چالشی را در بین مخالفین طرح و تصویب کنندگان و حامیان آن به دنبال خواهد داشت که بسیار مغتنم است.

چنانچه روند برگزاری گفتگو ها از نظر مخاطبین پنهان بماند و میزبان خود را به انتشار گزارشی ویژه  از آن مجاز بداند در واقع از انتقال حس و نگاهی که در این گفتگو وجود دارد،  به خواننده آن جلوگیری  کرده است . دستاورد چنین روشی هرچه باشد نامطلوب است .

اما آنچه به حضور من در این میز گرد بر می گردد:  با توجه به بیان دیدگاه ها و نظراتم  از زوایای گوناگون به «طرح استاد شاگردی » که در این صفحه (وبلاگ کار در ایران) آورده ام و با توجه به نقشی که در کمیته  راهبری برای پیشبرد کارزار داشته ام طبیعی است که در این میز گفتگو نیز روشمند حرف بزنم و تلاش بر هرچه تاثیرگذار تر کردن این گفتگو داشته باشم . انتشار گزارش گونه این میزگرد این تلاش را عقیم کرد و به زبان رسانه ای باید گفت که سانسور شدم . سانسور در انتقال مفاهیم و احساسات برآمده ازنگرانی هایی که از اجرای این طرح نزد من و سایر دوستان منتقد وجود دارد .

اینکه چرا این مطلب را هم می نویسم درست به همین خاطر است که کارزار را در همه ابعاد آن ضروری میدانم حتی اگر به سهو چنین سانسوری ناروایی اعمال شده باشد باز هم سکوت را جایز نمی دانم.   

وقتی در مقابل نگرانی ها و پرسش هایی در باره چگونگی پیشبرد کارزار قرار داریم ، بدیهی است که باید به مناسب ترین روشها  از این نگرانی ها بکاهیم تابا همبستگی  بیشتری  کارزار به هدف تعیین شده دست یابد . در غیر اینصورت کارمان زار است.

 

 

حقوق کار وسازمان های کارگری

                            

حقوق کار وسازمان های کارگری

قبل از آنکه به رابطه حقوق کار و سازمان های کارگری بپردازیم ضرورت دارد اشاره ای کوتاه به موضوع حقوق و روابط کار و نقش ذی نفع ها در علم حقوق داشته باشیم تا به نقش و اعتبار هر یک از آنها در زندگی کارگران درک بهتری پیدا کنیم.

موضوع حقوق کار به مجموعه ای از مقررات گفته میشود که بین کارگر به عنوان عرضه کننده کار و کارفرما به عنوان دارنده ابزار کار و متقاضی نیروی کار مورد توافق قرار می گیرد. حقوق کار انفرادی(مقرراتی که بین یک کارگر و کار فرما پذیرفته شده است) و حقوق کار دسته جمعی که بین دسته ای از کارگران و کارفرما پذیرفته شده است) در قوانین مرجع به رسمیت شناخته شده است و ضمانت اجرای این حقوق از سویی به عنوان وظیفه به دولت ها سپرده شده است و از سوی دیگر به عنوان حق ذی نفع ها در روابط کار به سازمان های کارگری و کارفرمایی به داده شده است. این رابطه اعتباری در کشور ما امری رسمیت یافته و پذیرفته شده است و هیچ دولتی(به عنوان قوه مجریه) نمی تواند با قانونگزاری این حقوق را نقض و یا مخدوش کند و از اعتبار آن بکاهد.

و اما به دنبال موضوع تشکیل کمیته راهبری کارزار علیه طرح استاد شاگردی و به تبع آن فعالیت های این کمیته  نظراتی پبرامون این کارزار ارائه شد که نگران از تاثیر چگونگی اقدامات ما برای ابطال این  طرح بر روابط بین سازمان های کارگری است و طرح این پرسش ها که :

 آیا واقعافکرمی کنید این اقدام شما درست است وبه تشکل یابی مستقل کارگران یاری می رساند؟

آیا تشکل های مستقل کارگری را با این عمل  شما به زیر چترتشکل های وابسته به این یا آن جناح حکومتی نمی کشید؟

آیا این همکاری شما به اختلاف،تشتت وپراکندگی درفعالین کارگری دامن نمی زند؟

این پرسش ها برای بسیاری از فعالان دیگر هم ممکن است پیش آمده باشد. به همین جهت ضرورت دارد که به موضوع حقوق کار و سازمان های  کارگری و روابط و تاثیر متفابل هریک بر دیگری پرداخته شود چرا که اگر در اهمیت هریک در جنبش کارگری، نقش دیگری را نادیده و یا کم رنگ سازیم و یا به اختیار خود تعیین کنیم که کدام را پی گیریم و کدام را فعلا تعطیل کنیم این فرمول بندی ها  پیش روی ما قرار خواهند گرفت:

_تا رسیدن به ایجاد تشکل های آزاد و مستقل از وظایف خویش در دفاع از حقوق کار باز مانیم .

_مطالبات و خواست های کارگران را فقط از طریق تعدادی از تشکل هایی که مستقل می دانیم پیگیری کنیم.

_از شرکت در هر گونه مبارزه ای که از سوی تشکل هایی که آنها را وابسته میدانیم حتی اگر براساس درخواست بخشی از کارگران باشد و یا در پاسخ به تعرض جدی به حقوق کارگران و درک آن از جانب آن تشکل ها باشد خودداری کنیم .

_به مطالبات کارگران و دفاع ازحقوق کار  بی توجه به اهمیت همبستگی طبقاتی و نقش سازمان یافتگی گروه هایی از کارگران در کسب این مطالبات بکوشیم.

بی تردید کسانی که بهر دلیل و باهر انگیزه انسانی درموضع دفاع از حقوق کار وکارگران قرار دارند هیچ یک از اشکال بالا را درست نمی دانند؛ چرا که تمامی آنها راه را بر پیشروی به سوی ایجاد تشکل های واقعی و مستقل بر ای شرایط بهتر زندگی کارگران، حفظ کرامت انسانی، رشد و توسعه نیروی انسانی گرد آمده در این طبقه اجتماعی می بندد .

این ها صورت هایی فرضی است برای نشان دادن خطرات آن به روشنفکران طبقه کارگر.  کارگران بسیاری صورت های بالا را به دلیل خامی و بی تجربگی و نداشتن آگاهی های طبقاتی؛ روزانه در جای جای این کره خاکی دردرازای تاریخ مبارزات طبقاتی دنبال کرده اند. اما همان تلاش ها، به رغم خود انگیختگی در ادامه  دستاورد هایی اعم از شکست وپیروزی داشته است که آن دستاورد ها در دستان پر توان طبقه کارگر نوین قرار گرفته و نتیجه آن  امروزه تبیین و تئوریزه شده و در برابر ما قرار دارد. بخش عمده ای از این دستاوردها بر اثر این مبارزات فراملی و جهانی کارگران جلوه قانونی یافته و در قالب مقاوله نامه ها و توصیه نامه ها در سازمان های جهانی از جمله سازمان بین المللی کار و سازمان ملل متحد تصویب شده و برای اجرا به کشور های عضو ابلاغ گردیده است.

درعین حال رشد نایافتگی ناشی از محدودیت های گوناگون برای کارگران در کشور های مختلف آنها را از بهره مندی از این تجارب محروم کرده است و بی تعارف این عقب ماندگی در کشور ما هم جا خوش کرده است و به صورت های مختلف خودنمایی می کند .

از این یادآوری تلخ که بگذریم نیاز به درک چگونگی قانونمندی های مبارزه طبقاتی نیازی است مستمر و درنگ ناپذیز  ؛ هیچ نسخه از پیش نوشته شده ای نمی تواند نعل به نعل مطابق آنچه پیش روی ما قرار دارد کاربرد داشته باشد . هیچ فرد و گروه و سازمان وحزبی هم نمی تواند ادعا کند که بهترین راه حل را در آستین دارد. تجربیات و دانش به جا مانده از کوشش و علم پیشینیان راهنمای عمل  مناسبی است تا ما نگاهی همه جانبه به اصل موضوع داشته باشیم و برنامه عمل مناسبی را تدارک ببینیم.

موضوعی حقوقی به نام  کارآموزی و اشتغال که بر پایه حقوق کار مندرج در مقاوله نامه ی بین المللی 142 سازمان بین الملی کار آمده است و در قانون اساسی موضوعیت یافته  و به عنوان حقوق کارآموزی در قانون کار ایران رسمیت یاقته است؛ از سوی زیر مجموعه یک دولت و از طریق وزیر کار آن دولت نقض شده است. یک سال با جایگزینی ِ ضوابطی غیر قانونی در قالب دستور العمل،طرح و یا شیوه نامه جهت اجرا به سازمان های تابعه ابلاغ شده است مطابق اظهارات یکی از مدیران عالی سازمان فنی حرفه ای تعداد صدهزار نفر براساس این طرح به شاگردی مشغول شده اند و این طرح می رود تا بخشی از حقوق کار انفرادی را بین کارگر و کارفرما به روابطی یک جانبه و استثمارگرانه بدل سازد . چه باید کرد؟

تشکل های کارگری به هر اندازه ظرفیت و توان و اعتباری که دارند (اعم از مستقل، نیمه مستقل، نسبتا مستقل، فرضامستقل و وابسته) از مقابله با این مصوبه ضد کارگری و ضد قانونی سرباز زده اند . حالا یکی از میان همه انواع این تشکل های اندک و موجود قد برافراشته  و از قضا تنها سازمان کارگری بوده است که به شیوه خود و با توجه به جمیع جهاتی که در نظر داشته است (که ممکن است برخی از ما را خوش نیاید) همان زمان از تصویب کنندگان این طرح به دیوان عدالت اداری شکایتی حقوقی برده است و چون پس از یک سال پاسخی در یافت نکرده است به شیوه مناسب تری دست زده و خواهان همکاری گروهی از فعالان کارگری برای کارزار علیه این طرح گردیده است که نتیجه آن شکل گیری کمیته راهبری کارزار علیه این طرح است . این کمیته  در بدو امر با بررسی همه جانبه طرح و ساز و کار های مقتضی با شرایط کنونی به گزینش راه های مختلف برای ابطال طرح دست زده است که مهمترین آن با توجه به روی کار دولت یازدهم و استقرار وزیر این دولت در این وزارت خانه و با توجه به اعلام برنامه این وزیر که مدعی است در راستای منافع کارکران تنظیم شده است ؛ طی نامه سرگشاده ای حقوقی خواهان ابطال این طرح غیر قانونی شده است.

از بازتاب رسانه ای این طرح متاسفانه از سوی سازمان های کارگری سندیکاها و انجمن های صنفی و... نیز تا این لحظه بازخوردی دردست نیست.  اینکه چرا این تشکل های موجود نسبت به این طرح ضدگارگری واکنشی نشان نداده اند قابل بررسی است. این می تواند در نزد برخی از تشکل ها ناشی از سکوت آگاهانه و حمایت آمیز از دولت باشد. می تواند ناشی از عدم شناخت از وظایفی که بر عهده ایشان است باشد . به جرات تاثیر شرایط امنیتی و پلیسی به ویژه در زمان دولت احمدی نژاد در موضع گیری علیه این طرح بی تاثیر نبوده و نیست. این احتمال هم وجود دارد که بدلیل کار رسانه ای کمی که در این مورد انجام گرفته است، حساسیت لازم در تشکل ها و فعالان کارگری به وجود نیامده است و درنهایت هم اینکه اصل موضوع یعنی آموزش و تربیت کارگران ماهر به همان درجه که کسب وکار از رونق افتاده است در نزد مردم و از جمله تشکل های موجود نیز از اهمیت لازم برخوردار نیست .

اما موضوعی که بیشترین این سازمان هارا از موضع گیری در مقابل چنین طرح و طرح های مشابهی برنمی انگیزد ؛ عدم شناخت از وظایفی است که برعهده آنان است این عدم شناخت خود محصول 1- پایین بودن دانش طبقاتی و حرفه ای(صنفی) 2- جزیی نگری و نگاه تقلیل گرایانه در حقوق و روابط کار از جانب تشکل ها 3- وضعیت بسیار نامطلوب اقتصادی و مشکلات معیشتی کارگران که آنها را درچنبره روز مره گی گرفتار کرده و رابطه آگاهان کارگری با ایشان به حداقل ممکن رسیده است و در نهایت عناصر فرهنگی تاثیر گذار برای بازتولید نیروی انسانی که برپایه سیاست های مصلحت گرایی،تمکین و انتظار استوار گردیده است. یادآوری این نکته ضروری است که این عوامل، تاثیرات تعیین کننده ای بر یکدیگر دارند. در مورد یکم به دلیل فضای بسته پلیسی و شرایط بد سیاسی – اجتماعی برای احزاب و سازمان هایی که حضور آنها می تواند در رشد آگاهی ها و دانش کارگران موثر افتد این امکان از پیش و پس از انقلاب از کارگران گرفته شده است و همواره کاریکاتوری از احزاب و سازمان های کارگری به جای احزاب و سازمان های راستین طبقه کارگر به نمایش گذاشته شده است . روشن است که این امر نه تصادفی که آگاهانه و توسط تمامی دولت های سرمایه داری در ایران با هر رنگ و لعابی سامان یافته است و با هر میزان از امکانات نرم افزاری و سخت افزاری از آن مراقبت گردیده است .

 آموزه هایی درباره حقوق کار که از مهمترین وظایف بخش فرهنگی اتحادیه ای برای کارگران است از آنان دریغ شده است به همین دلیل سازمان های کارگری موجود این حقوق را به درستی نمی شناسند آنچه نقطه آغازین حرکت کارگران به سوی سازمانیابی است مقاومت سرمایه داران و کارفرمایان در رعایت این حقوق بوده است  وبه همین خاطر است که در ادامه تبیین حقوق کار خود موضوع سازمان های کارگری به عنوان نهادی همبسته و توانا که می تواند در برابر کارفرمایان از حقوق کارگران دفاع کند،به یکی از موضوعات روابط و مقررات کار تبدیل شده  و ایجاد آن از سوی کارگران به عنوان یک حق به رسمیت شناخته شده است. اما نیاید فراموش کرد که ماهیت این نهاد ها «ابزاری » است. سازمان های کارگری ابزاری برخاسته ازهمبستگی آگاهانه کارگران در دفاع از حقوق آنان است . حضور و فعالیت این نهاد یکی از ضمانت های اجرایی برای کسب خواست های کارگران است. کارگران به تنهایی قادر به حفظ حقوق، کسب حقوق و افزایش محدوده آن با توجه به میزان افزایش نقش خود در فرایند تولید و خدمات و شکل گیری ارزش اضافی نیستند و این حق کارگران است که به همت اراده همبسته و دانش و آگاهی خود سازمان هایی را تشکیل دهند که  وظیفه مهم احقاق حق  اعضایش را به عهده گیرد. این بخش از وظایف حوزه صنفی سازمان های کارگری است که درهر تشکل بنا به حرفه و شغلی که کارگران عضو به آن حرفه اشتغال دارند یاید تعریف شود . ولی بخشی از مطالبات و خواسته های کارگران فرابخشی و طبقاتی است و سازمان های کارگری باید با برنامه های کلان مبتنی بر دفاع از حقوق کار در این عرصه فعالیت آگاهانه و مستمر داشته باشند . کلان نگری در حوزه روابط و مناسبات کار از مهمترین بخش های فعالیت نمایندگان کارگران در سازمان های کارگری است. نمونه برخورد اتحادیه های کارگری فرانسه در سال های اخیر برای دفاع از حقوق کار و قوانین کار نمونه آشکاری از درک درست سازمان های کارگری از کلان نگری در دفاع از حقوق کار است. این اقدامات به گونه ای سامان داده شد و پیرامون آن تبلیغات انجام شد که حتی دانشجویان به دلیل این نگرش که احتمالا زندگی آینده آنها به عنوان نیروی کار از شرایط ناگواری تاثیر خواهد پذیرفت به جمع معترضان پیوسته  و پشتوانه مهمی برای مبارزه به سود سندیکاهای کارگری در دفاع ازحقوق کار شدند .

ار منظر تاثیر متقابل سازمان های کارگری و اعضایشان بر هم نیز یکی از عرصه های مهم این تاثیر گذاری و تاثیر پذیری در پرداختن به دفاع از حقوق کار در عرصه طبقاتی و فرابخشی است این امر ضمن تقویت روحیه همبستگی در بین سایر کارگران، میزان آگاهی آنان را از درستی یا نادرستی مقرراتی که اجرای آن می تواند در زندگی خود و فرزندان و آیندگان شان تاثیر گذارد،بالا می برد. در دفاع از حقوق آنچه به حقوق آنی کارگران که محصول شرایط روز مره است برمی گردد بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و کارگران انتظار دارند سازمان کارگری متبوع شان به آن بپردازد و درعین حال نسبت به منافع آتی و درازمدت خود کمتر حساسیت دارند و نمایندگان کارگران که علی الاصول باید از آگاهی بیشتری نسبت به موکلان خود برخوردار باشند انتظار به حق این است که منافع دراز مدت کارگران را چه در حوزه صنفی و چه در گستره طبقاتی بهتر درک کنند و برای تامین آن منافع بکوشند .

یک سازمان پویای کارگری در هرشرایطی به این دو  می اندیشد . از منظر دفاع از این حقوق است که یک سازمان کارگری قوام و دوام می یابد سازمان های کارگری موجود متاسفانه از چنین خصوصیتی برخوردار نیستند . آن چیز که به تشتت و پراکندگی دربین کارگران دامن میزند نه دفاع از حقوق کار  از سوی ائتلافی بین فعالان و سازمان هایی است که مقبول نظر ما نیستند بل که به واسطه بی عملی و بی تفاوتی در برابر هجومی است که به بخشی از حقوق کار می شود و سکوتی است که به این هجوم میذان داده است.

اگر این احتمال برای تشکل های کارگری است که در همکاری هایی برای دفاع ازبخشی از حقوق کار صورت میگیرد،  به زیر چتر وابستگی نهاد های وابسته قرار گیرند پس این احتمال هم که تشکیلات وابسته  از این همکاری ها تاثیراتی به سود کارگران عضو شان بپذیرند وجود دارد .چه عواملی این تاثیرپذیری ها را جهت خواهد داد؟ اینکه ما نهاد های دیگر را قدرت برتر و تاثیر گذار بدانیم نشان از ناتوانی ما در مصاف با آنان برای نشان دادن راه درست به کارگران برای کسب خواست هایشان نیست؟ ما چرا به ناتوانایی های خود اندیشه نمی کنیم تا بتوانیم جهت مناسب با خواست کارگران را به ادامه این همکاری های احتمالی بدهیم؟

ناتوانی اساسی نهاد هایی که ما آنها را وابسته می دانیم در ضعف ارتباط آن ها با موکلین شان است و این ناتوانی به همان میزان در این سوی ماجرا نیز هست با این تفاوت که بیشتر رهبران آن تشکل ها اعتقادی به نزدیکی با کارگران عضو آن تشکیلات نمی بینند و نگاه آنان به اعضا قیمومیتی است و در بهترین حالت از اعضا به سود کرسی نشینی خود ،به شرط آنکه بتوانند آنان را به میدان آورند استفاده ابزاری می کنند  و لی دراین سو این اعتقاد (اگر چه در حرف مگر آنکه در عمل خلافش ثابت شود) به این که رابطه مستمر و ناگسستنی با اعضا همواره به عالیترین شکل آن برای دفاع از حقوق کار ضروری است، بیان می شو د. چرا این اعتقاد را با همبستگی بین دارندگان آن تعمیق نمی بخشیم؟

با در نظر داشت این واقعیت ها و برخورداری از حق داوری درباره میزان و نسبت وابستگی و استقلال تشکل های موجود، یک واقعیت بسیار مهم  وجود دارد و آن اینکه میلیون ها کارگر و زحمتکش در ایران در بدترین شرایط زیستی به سر می برند. دولت پوپولیست احمدی نژاد هم «کار» کارگران را نابود کرد و هم آن ها را به سود مقاصد خود فریفت و هم اینکه با فشل کرده قوانین و مقررات در روابط و مناسبات کار امکان دفاع قانونی را در برابر کارفرما و دولت کارفرمایی از کارگران گرفت و هم با فریب یارانه ای وضعیت معیشت آنان را با آزادسازی قیمت ها به نقطه بحران و فلاکت نزدیک کرد و این آخرین تیر ترکش دولت مهر ورزی هم احیای نظام بهر ه کشی دوران پیشا سرمایه داری است که با کلاه نوینی برسرکارگران گذاشته شده است .

در عین حال با تغییر شرایط به تبع انتخابات این امکان هر چند اندک وجود دارد تا دولتی که به تدبیر و امید تعریف شده است را به این وسیله بیازماییم که آیا با دولت پیشین در به رسمیت شناختن حقوق کار درقانون اساسی و قانون کار متفاوت است؟ آیا لایحه « اصلاح» و «تغییر » قانون کاری  که توسط آقای احمدی نژاد به مجلس ارائه شده است را پس میگیرد ؟ آیا به خواست کارگران مبنی برابطال طرح غیر قانونی، واپسگرایانه و استثمارگرانه دولت پیشین را می پذیرد؟