کیهاننویسِ بیمقدار
تیتر میزند:
نوبت مجازات پادوهای آمریکاست!
از کاغذ روزنامه
طناب می بافد
برای گردن رسانه
تا
چون منصور بر دارش کند !
مدارش شریعت است
و آرمانش قدرت
مرادش که غرغره کند
تا انتهای فرحزاد را خوانده است !
ابلیس در رکابش
واژه می بافد
برای روزنامهای که طناب میشود
برای رسانهای که حتی
فرصت آخرین تقاضا
از قاضی عسگر را ندارد!
سپیده که بردمد
تل آویو را دور زده است
و تمام رازهایش را
در پشت دیوار مسجدالاقصی
به توبره میکشد
روز به نیمه نرسیده
از دیوار کاخ سفید به درون میجهد
و با خورجینی از اسرار مگوی
می رود تا کیهان فردا را آذین بندد
بنگر!
کدام نگونبختی
مُهر پادوی اجنبی را
برپیشانی، میزبان خواهد شد؟
فردا تیتر اول
دَم پُختَک تازه اش را
در سفرهی اعتراف میچیند
پیش از آنکه جوخه به خط شود
تکلیفِ دار و ندارش
جد و بن جدش
فرزندانش
در صفحه حوادث رج خورده است !
مدار شریعت را که بجویی
مشتی متشرع قد علم میکنند
چوب که برداری
گربهی دزد راه فرار می جوید
چون راه به جایی ّنجُست
چنگ در صورت ات اندازد
این آیین شریعت مداریست !
لیک قافیهی وجودش
بی کم و کاست
همانست که مرادش خواست :
هرچه خواهی باش
اما به گاه فرود
روی دوپای به زمین آی!
بی کم و کاست
هان کیهان نویس بی مقدار
بیهدهگویی را واگذار
اینجا پادویی
چه در غرب مأوا داشته باشد و چه شرق
بهکار نیست
اینجا خروشِ خشم بر ریاکاری شماست
دروغبَس
پاسخ و آخرین فریادی است
که با پیچش طناب بافته از کاغذ روزنامه
بر گلوی رسانه
خاموش نمیشود!