صد روز رفت و باز...
رَج میزنیم هر روز رفته را
تا بوی گل بدمد باز در بهار
نه
بوی عطر گل نمیآید
بین ! باغبان کجای مزرعه
برکُندهی درخت ِ خستگی آرمیده است؟
یا در کجای باغ شاید
تاکِ جوان ِ زخم خورده ای را تیمار می کند؟